متن تک بیت عاشقانه

گیسوی تو معشوقه ی باد است
باد عاشق مو های زیاد است

تو را دزدانه دیدن لطفِ بی اندازه ای دارد
تماشای تو ای زیباترین! از لای در کافیست

کاش میشد که شبی دور ز چشم دگران...
تو به خواب منِ دیووانه بیایی و ببوسی مرا...

سرآمد است عشق من در این زمانه  خوب من

که  جان  دهم  برای  تو  ،  تمام  زندگی  تویی

سجاد یعقوب پور

بارها رفته تا به آستانه مرگم، از برای تو
درحسرت نگاهتم عشقم ، عُمرم فدای تو

اگر روزم پریشان شد، فدای تاری از زلفش
که هر شب با خیالش خواب های دیگری دارم

فتح کن اقصای دل را،با نگاهت بی کلام
سایه ی عشق تو بر اقلیم جانم مستدام

در دلت هیچ کسی غیر مرا راه مده
جزتو هم هیچ کسی در دل این عاشق نیست
اعظم کلیابی بانوی کاشانی

مرا به حال خودم وا نمی گذاری تو
هوای این دل من را همیشه داری تو
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی

غیر تکرار نگاهت هوسی نیست مرا...
تو دل انگیزترین قصه هر روز منی


دنیاکیانی

تویی تو تک ستاره ای به آسمان زندگی

منم همان مسافری که با ستاره همرهم

سجاد یعقوب پور

زمین بی تو،جهان بی تو،تمام کهکشان بی تو

ندارد   ارزشی   اصلاً ... دلیل  زندگی  هستی

سجاد یعقوب پور

در دلت هیچ کسی غیر مرا راه مده
جزتو هم هیچ کسی در دل این عاشق نیست

اعظم کلیابی
بانوی کاشانی

مرا به حال خودم وا نمی گذاری تو
هوای این دل من را همیشه داری تو
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی

دیدمت شبی به خواب و سرخوشم
وه ... مگر به خوابها ببینمت

من همانم که به جز روی تو هیچ گل ندید
هر کجا رفت و نرفت، باز به سوی تو دوید

برای  من  چو  مهتابی ،  شبیه  نور  میتابی

جهان تنگ و تاریکم به لطف تو گلستان شد

سجاد یعقوب پور

خیال عشق تو  آرامشی  برای  من  است

تویی که ساحل امنی برای حال مجنونم

سجاد یعقوب پور

زنده هستم من همیشه تا تو باشی یار نازم

عشقِ بی پایانی و پایان ندارد  با تو عشق

سجاد یعقوب پور

بی تو زمستان می شود هر چارفصلِ سال ها
با تو بهاران می شود پاییز و تابستانِ من

بعد از هزار سال اگر باز بینم ات
همزاد من! همینم و عاشق ترینم ات

چه زیبامیشودگاهی،به شخصی مبتلا گشتن
برای یک نفر ماندن، برای یک نفر مُردن

هرگز نمیشود که تو را دید و بعد از آن
جایی نفس کشید به جز در هوای تو

نقش جهان بهانه بود برای جستجوی تو
کی بشود سر بکشم شراب آرزوی تو