متن آرش خزاعی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آرش خزاعی
از ازل تا به الَست/
هرچه بود و هرچه هست/
جز حقیقت نَبُود/
آنچه بر دلها نشست...
میرزا آرش خزاعی
چشم در چشم تو دوختن، مارو بَس
چشمِ دل روشن زِ رویت، مارو بَس
گرچه دورست دستِ تو از دستِ من
این چنین دوری زِ دستت، مارو بَس
ای که به دل داری امیدِ وصال
برخیز زجایَت تا نگردد آن محال
نگردد رنگِ رخسارت همچون برگ زرد
خون ببارد از دو چشمت اشک سرد
نیاز به توجه؛
بالا بردن سطحِ نیاز به توجه و شناخته شدن(شهرت)، یکی از اصلی ترین ابزارهای مهندسیِ افکار برای عموم است...
مارا زِ دوریت جگر سوز می کشد.. .
شامیست در دُرون فراقِ روز می کشد
فانوس به ساحل در انتظارِ کی نشست
کشتی شکسته را به سویِ نور می کشد
میرزا آرش خزاعی
عشق، هویدا شدنِ بزرگترین فقدان است...
میرزا ( آرش خزاعی )
عبرت؛
فقط انسانی که عبرت می گیرد، از لحاظ
عقلی و روحی رشد می کند. چه عبرت
از رفتار و اعمال خودش و چه عبرت گرفتن از دیگری. ..
* فاعتبروا یا اولی الابصار *
آرش خزاعی (میرزا)
عِبرت
تنها انسانی که عبرت می گیرد، از لحاظ
عقلی و روحی رشد می کند
چه عبرت از رفتار و اعمال خودش و چه
عبرت گرفتن از دیگری ...
*فاعتبروا یا اولی الابصار*
آرش خزاعی (میرزا)
خلوتی دورتر از آنچه که هست
لحظه ای مانده به تحویلِ وصال
قدرِ این لحظه نَداند ساعت...
آرزویم این است بنشینم به تماشای مَحال
می توان گفت گلی...
خرّم و شاد به شوقِ دیدنِ هر بلبلی
قامتش راست کند
برگِ گل باز کند
جان خود را بسپارد به نسیم
رقص در باد کند، او که در خاک مقیم...
بر گل مَنشیند ملخی یا مگسی
گل به زنبور دهد شهد بسی...
شهد چو زنبور خورَد سازد عسل
وز نبوغش صد شِفا گیرند اطبا فی المثل