شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
از ازل تا به الَست/ هرچه بود و هرچه هست/ جز حقیقت نَبُود/ آنچه بر دلها نشست...میرزا آرش خزاعی...
چشم در چشم تو دوختن، مارو بَسچشمِ دل روشن زِ رویت، مارو بَسگرچه دورست دستِ تو از دستِ مناین چنین دوری زِ دستت، مارو بَس...
ای که به دل داری امیدِ وصالبرخیز زجایَت تا نگردد آن محالنگردد رنگِ رخسارت همچون برگ زردخون ببارد از دو چشمت اشک سرد...
نیاز به توجه؛بالا بردن سطحِ نیاز به توجه و شناخته شدن(شهرت)، یکی از اصلی ترین ابزارهای مهندسیِ افکار برای عموم است......
مارا زِ دوریت جگر سوز می کشد.. .شامیست در دُرون فراقِ روز می کشدفانوس به ساحل در انتظارِ کی نشستکشتی شکسته را به سویِ نور می کشدمیرزا آرش خزاعی...
عشق، هویدا شدنِ بزرگترین فقدان است...میرزا ( آرش خزاعی )...
عبرت؛فقط انسانی که عبرت می گیرد، از لحاظعقلی و روحی رشد می کند. چه عبرت از رفتار و اعمال خودش و چه عبرت گرفتن از دیگری. .. * فاعتبروا یا اولی الابصار *آرش خزاعی (میرزا)...
عِبرتتنها انسانی که عبرت می گیرد، از لحاظ عقلی و روحی رشد می کندچه عبرت از رفتار و اعمال خودش و چه عبرت گرفتن از دیگری ... *فاعتبروا یا اولی الابصار*آرش خزاعی (میرزا)...
خلوتی دورتر از آنچه که هستلحظه ای مانده به تحویلِ وصالقدرِ این لحظه نَداند ساعت...آرزویم این است بنشینم به تماشای مَحال...
می توان گفت گلی...خرّم و شاد به شوقِ دیدنِ هر بلبلیقامتش راست کندبرگِ گل باز کندجان خود را بسپارد به نسیمرقص در باد کند، او که در خاک مقیم......
بر گل مَنشیند ملخی یا مگسیگل به زنبور دهد شهد بسی...شهد چو زنبور خورَد سازد عسلوز نبوغش صد شِفا گیرند اطبا فی المثل...
خلوت و تنهایی به نوعی، انظباط در انزِواست...آرش خزاعی(میرزا)...
عیسیِ درون باش نه موسیِ برونبلکه از خویش رسیم ما به جنون آرش خزاعی(میرزا)...