متن ارس آرامی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ارس آرامی
باید که تو مال من یا که من مال تو باید
هکذا، لغت نامهٔ ما شاید و اگر و اما ندارد
ارس آرامی
لحظه ای بر تار مویش شاعری کردم ولی
برف و بوران از غضب بارید و زلفش را شکست،
ارس آرامی
می شود در چشمان شیرین تو به خواب رفت،
و یک بیستون نقش بر طاق خیال زد،
و با نوایی تیشه فرهاد، صبح را چشم باز کرد...
ارس آرامی
گفتم لااقل تکه هایش را جمع می کردی؟
گفت چه بود؟ گفتم: قبل رفتنت دل نام داشت!
ارس آرامی
تو از خیام من از حافظ، یکی ساعد یکی سعدی
غزل بی وقفه می خواهم، بخوان از شاعر بعدی
ارس آرامی
شعرم تو را آبستن است، اما
من خسته ام ول کن خیالم را
چون سایه ای در دلِ شب گم شو
با خود ببر عشقِ محالم را..
ارس آرامی
بوسید رقیب و گفتند از مهربانی اش بوده
ای بر هرچه مهربانِ بی جنبه است سه نقطه...!
ارس آرامی
خاورمیانه پر از دیکتاتور است
دخترانی با چشمان مشکی
ارس آرامی
از قضا روزی اگر حاکم این شهر شوم
خون صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد
تا که نگویند مستان ز خدا بی خبرند
دو سر شهر دو میخانه بنا خواهم کرد
ارس آرامی
گفتم مرو ای بود من، ای تار من ای پود من
آتش مشو دودم مکن، اینگونه نابودم مکن
عشق تو شد دمساز من، پایان من آغاز من
بندی شدم بازم مکن، دیوانه از نازم مکن
ارس آرامی
تو نبودی و صبح به دلداریِ ما آمده بود
گفتمش خاموش! بی او تا اطلاع ثانوی شب است
ارس آرامی
درس اول در وصالش، اشتیاق
درس آخر، وصل و پایان فراق
شرط اول، عاشقی، تسلیم عشق
ورنه بیخود دیده ای تعلیم عشق
ارس آرامی
یک بوسه از آن لپ تو با ناز گرفتم
خود را که به آن راه زدی باز گرفتم
انگشت تعجب زده ات را که گزیدی
لب های خجالت زده را گاز گرفتم
از باغ لبت مست شدم مثل قناری
حتی سر تو مدرک آواز گرفتم
دارم زده موهای تو با...
دل اگر عاشق نباشد ساز می خواهد چه کار؟
بی تو این اشعار من آغاز می خواهد چه کار؟
با بنان خود چه زیبا می نوازی تو، ولی
شور شیرینم دگر شهناز می خواهد چه کار؟
در نگاهت با نگاهم حرف ها داری ولی
مرد عاشق در نگاهش راز می...
هر زمان پیچید چادرِ مشکی دور تنت چون کعبه
لب ها حجرالاحمر و بوسیدن آن مستحب است!
ارس آرامی