دوای درد ما اشک است...آری اشک....آری اشک شراب آورده ام، بنشین برادر! استکانت کو؟
خسته ام حوصله ام لای بادگیرهای شمال دم کشیده است دلم هوای چای دست های تو را کرده یک استکان! پر رنگ!
دوست دارم/ مثل یک استکان چای داغ دم غروب/ کنار پنجره ی پاییز /بخار شیشه و باران...این کیف کوچک ساده را به دنیا نمی دهم عزیز!