پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در سفره ی تو هنوز قند است ای عشق!...
پدر و مادر مثل قند هستندزنگیتو شیرین میکنن و خودشون تموم میشن...
آمدنتقند رادر دل من آب میکندبرف رادر دلزمستان...
میخندیو تمامِ لَبت قَند میشود..عشقم بهای خندهٔ تُ چند میشود؟...
بازار قم از قند لبت رو به کسادی استبیچاره نکن حاج حسین و پسران را...
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر توییقند تویی زهر تویی بیش میازار مرا...
تلخ کنی دهان من / قند به دیگران دهی...
تو همانی که می شود چای را کنارت بدون قند...شیرین نوشید...