متن المیرا پناهی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات المیرا پناهی
خدا چه قشنگ با بنده هاش حرف میزنه
هر گاه دلت شکست خودت را ناراحت نکن
بغض نکن،گریه نکن ،اه نکش،روزو شبت را خراب نکن،نشکن ،نزن،فریاد نکش،پریشون نباش،…
خودت را ناراحت نکن..
نفرین نکن..
من خدای تو هستم عدالت قانون من است
درست همان لحظه که انتظارش را نداری برای...
سکوت ما دلیل به فراموش کردنمان نیست
این سکوت از مرگ برای شما بدتر اگر سواد کافی برای فهمش را داشته باشید
سخن اموزنده از سرکار خانم المیرا پناهی درین کبود(نویسنده،دانش اندوخته علم روانشناسی)
ولی من در گذشته این اینده رو دیده بودم
باور نکردن ،،،،،
یادمان باشد هر کاری باید به وقت خود و در زمان خود انجام شود .
نوش دارو بعد از مرگ سهراب بی اثر است..
کاری که در زمان خودش انجام نشده است
بعد سالها دو برابر آن کار را هم انجام دهیم بی اثر..
آیا مرده زنده می شود؟
فقط...
چه طور میشه
که ادم ها انقدر بی ذات میشن ..
خدایا دیگه زورم نمیرسه خودت کاری کن
از ،زندگی اموختم انان ک وجدانشان خواب
است راحت خواب به چشمانشان می اید..
وجدان کسی اگر بیدار باشد خواب ندارد.
هر چه درکمان در زندگی بیشتر باشد دردمان بیشتر است..
این مطلب یکی از اصل های مهم زندگی
چه طور شبها خواب به چشمانشان می اید..
انان ک چشمان مرا در حسرت خواب شبانه گذاشته اند.
به گمانم وجدانشان هم خواب است...
دلم می سوزد ،قلبم درد می گیرد
صدایم در نمی اید..
پناهی درین کبود
دلم می سوزد برای مادرانی که نوازش ها و
حسرت ها ،ارامش ، مسافرت هایی را که نرفته اند و تجربه نکرده اند،
و در اوج حسرت غریبانه با اشک ارام شده اند،و خیری از روزگار و همسر خود ندیده اند..
و در اخر با سوختن،ساختن،ماندن، ..
با ذره ،ذره...
ای کاش سنمون به بزرگی دردمون بود
دردمون به سنمون نمیخوره
هیچ بار سنگینی ،به حمل دلی که از درد سنگین شده..
سخت نیست،،
به دوش کشیدن دل سنگین سخت،،،
پناهی درین کبود(نویسنده)
باشعور بودن درد دارد
اسوده خاطرتر از بی شعورها داریم ؟؟
بی خیال بودن هم ارزوست
ارزوها را برفراز آسمان رها کردیم
اسکار دردناک ترین زخم هم به رفیق
میرسه
(مادر)
م(ماه)
ا(اسمان)
د(دنیا)
ر(راز)
ماه، اسمان (مادرست) که راز دنیاست..
نویسنده:سرکار خانم المیرا پناهی درین کبود
زندگی همچون خوابیست ک فرصت تعبیر
نیست
پناهی درین کبود
درد آن است ک بخندی ب دردهایت
خنده ب لب همگانیست
هنر آن است دل را بی درد بخندانی
نویسنده:پناهی درین کبود
گل با خارش قشنگ ،دختر با غرورش.. خار داشته باش دختر،بگذار در حسرت چیدنت باشند…. تیغ غرورت برود به دست کسانی که میخواهند با احساست بازی کنند.. نویسنده ،پناهی درین کبود
زخم خوردیم از آن ک درمان زخم هایش بودیم..
این درد ،زخم ها ک ندارد..
این زخم تا ابد درد دارد.