پول که باشه همه جا آشنا داری...
دلم می خواهد با کسی آشنا شوم که از دست دادن من برایش وهم آور باشد...
نگو شرط دوام دوری است باور کن همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد ...
هنوز کلی آدمِ اشتباه تو دنیا هست که باهاشون آشنا نشدم
دشمنانم راست می گفتند: در گرداب ها دست هایت را همین چند آشنا پس می زند
آشناست به بوی قدم هات کوچه
دستت را به من بده دستهایِ تو با من آشناست بهسانِ پرنده که با بهار ...
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند با رنگ های تازه مرا آشنا کند
در میانِ آشنایانم ولی بیگانه ام