متن دست
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دست
دستهایت
پناه همیشگی روح نا آرام منند
اندیشه های تو از دور
اندیشه های نابالغ مرا
هدایتگرند
و روشنایی سخن هایت
از تاریکی حرفهای من
می کاهد
از دورترین مسافت ها
به تو می اندیشم
دوستت دارم و خواهم داشت
همیشگی ترین پناه و تکیه گاه من!...
نیمه شب است و درگیری ذهن و تلنگر دل و سو سوی قلم
درب خانه شان باز و پذیرای مهمان
دلچسب است ، گشت و گذار در این وادی
ذهن میگوید و دل دلبری میکند و قلم ایستاده به خدمت دست
میشود بهتر از این عشاق و معشوقها
در دنیای...
ضرب المثل معروف از هر دست بدی از همان دست میگیری در مورد آدمایی که سخاوتمند نیستند ، اینجوری میشه از هر دست که ندی از همان دست نمیگیری
چون تبسم
تکرارم کن
در خلوتِ حضورت،
اینجا
نگاه
زبانِ واژه هایِ ناگفته است
و دست
پیامبرِ واژه هایِ نامکتوب.
دستای من برای لمس کردن تن تو،چشمای من برای خیره شدن به چشمای تو و لبهام برای بوسیدن تو افریده شدن…
اما تو فقط برای مال من بودن افریده شدی:)
اگر دستم به دامانت برسد،
از عشقی لبریزت خواهم کرد،
که همواره،
به احساسم،
دست داده است!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
دست از عشقت نخواهم کشید،
حتّی اگر،
به پای حسّ نابِ محبّت،
جانم از دست برود!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
دستانم قلم بشوند،
اگر،
غیر از:
حسّ حق گویی،
چیزی دیگر بتپد،
در نبضِ قلمم!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
دست
دستانم تو را می خواند
همدوش با سجاده مادر
آنگاه که به آواز در می اید
ربنا لا تزغ قلوبنا
میان دستان تشنه ام
مهدی ابراهیم پور عزیزی (نجوا)
شعر سپکو
http://T.me/ebrahimpourazizi
چه غصه هایی بامن قصه نساخت
پای عمری که سرشد
در بازار آرزوهایم
وقتی فریاد می کشید...
درگیر تردیدم میان راه و بیراهم
گاهی تو را می خواهم و گاهی نمی خواهم
از دور ، مثل قله ای سر سخت و مغرورم
افسوس در عمق نگاهت ، کوهی از کاهم
از خود مکدر میشوم وقتی نمی فهمم
در کار خلقت چیستم ...؟ آیینه یا آهم
در دست...
صدای دلشوره آور سوت قطار
صدای نفس های تند یک جامانده...
و آسمانی که دست تکان می داد برای دلبرکی زیبا چشم ، که با قطار می رفت
و چه غم انگیز می گریست آن ابر کوچک برای عاشقی که تنها یک دقیقه دیر رسیده بود...
.
بهزاد غدیری شاعر...
\نیایش\
خداوندا ؛
از آن بالا دستم را گرفته ای
و من زمین را می نگرم...
و دلخوش دستانی بودم که برای بلند کردنم ، زمینم زدند...
چه بی معرفت شده ام
اما تو هنوز هم کنارم ایستاده ای ...
یادم بده ایستادن را...
کنار دستانت سرم را بالا بگیرم...
✓ماه من...
تو را هرشب پرسه میزنم
در دل سیاهِ آسمان...
مرورت میکنم با پای پیاده...
می کشانم تو را تا دور دست های ستاره
نور میگیرم از تو♥
کام میگیرم از تو♥
ماه من...
سهم من شو \یک شب\
جان می گیرم از تو❤️
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
من چقدر خاطره ی نداشته دارم از تو ،
چقدر قرار های نگذاشته ،
کافه های نرفته ، نیمکت های ننشسته ،
چقدر دوستت دارم های نگفته ،
حرف کمی نیست وفاداری به دست هایی که تابحال لمس نکرده ای...
«بهزاد غدیری»
فقط یک دست می خواهد
تو را بگیرد
و ازمیان چاه تنهایی ات بیرون بکشد
فقط یک دست...
که مهربان باشد
صمیمی باشد
بدون ریا و صادق باشد
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)