پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ضرب المثل معروف از هر دست بدی از همان دست میگیری در مورد آدمایی که سخاوتمند نیستند ، اینجوری میشه از هر دست که ندی از همان دست نمیگیری...
چون تبسم تکرارم کندر خلوتِ حضورت،اینجا نگاه زبانِ واژه هایِ ناگفته است و دست پیامبرِ واژه هایِ نامکتوب....
دستای من برای لمس کردن تن تو،چشمای من برای خیره شدن به چشمای تو و لبهام برای بوسیدن تو افریده شدن…اما تو فقط برای مال من بودن افریده شدی:)...
اگر دستم به دامانت برسد،از عشقی لبریزت خواهم کرد،که همواره،به احساسم،دست داده است!زهرا حکیمی بافقی،کتاب گل های سپید دشت احساس....
دست از عشقت نخواهم کشید،حتّی اگر،به پای حسّ نابِ محبّت،جانم از دست برود!زهرا حکیمی بافقی،کتاب گل های سپید دشت احساس....
دستانم قلم بشوند،اگر،غیر از:حسّ حق گویی،چیزی دیگر بتپد،در نبضِ قلمم!زهرا حکیمی بافقی،کتاب گل های سپید دشت احساس....
بهار دست تکان داد ودور شد از منهوا ،هوای زمستان شده است بعداز تورضا حدادیان...
دست دستانم تو را می خواند همدوش با سجاده مادر آنگاه که به آواز در می اید ربنا لا تزغ قلوبنا میان دستان تشنه ام مهدی ابراهیم پور عزیزی (نجوا)شعر سپکوhttp://T.me/ebrahimpourazizi چه غصه هایی بامن قصه نساخت پای عمری که سرشد در بازار آرزوهایموقتی فریاد می کشید گوش فلک رابا قصه های پر از درد ابراهیم پورعزیزی نجوا -سپکوhttps://t.me/mhediebrahimpoor...
درگیر تردیدم میان راه و بیراهمگاهی تو را می خواهم و گاهی نمی خواهماز دور ، مثل قله ای سر سخت و مغرورمافسوس در عمق نگاهت ، کوهی از کاهماز خود مکدر میشوم وقتی نمی فهممدر کار خلقت چیستم ...؟ آیینه یا آهمدر دست تو جز قطره های آب چیزی نیستمن یک سراب ساده ام ، تصویری از ماهم می خواستم جانان من باشی ولی ای جانگاهی تو را می خواهم و گاهی نمی خواهمبهزاد غدیری...
مگر چند بُعدی؟صدایت هم دست داردبه گوشم میرسد دلم را نوازش میکند...
صدای دلشوره آور سوت قطار صدای نفس های تند یک جامانده...و آسمانی که دست تکان می داد برای دلبرکی زیبا چشم ، که با قطار می رفتو چه غم انگیز می گریست آن ابر کوچک برای عاشقی که تنها یک دقیقه دیر رسیده بود....بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
\نیایش\خداوندا ؛از آن بالا دستم را گرفته ایو من زمین را می نگرم...و دلخوش دستانی بودم که برای بلند کردنم ، زمینم زدند...چه بی معرفت شده ام اما تو هنوز هم کنارم ایستاده ای ...یادم بده ایستادن را...کنار دستانت سرم را بالا بگیرمزمین جای اَمنی نیست...اما تو که آن بالایی خیالم راحت استکه اگر بندگانت زیر پایم را خالی کنندهنوز دستانم در دست توست ...... ... بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
✓ماه من...تو را هرشب پرسه میزنمدر دل سیاهِ آسمان...مرورت میکنم با پای پیاده... می کشانم تو را تا دور دست های ستاره نور میگیرم از تو♥کام میگیرم از تو♥ماه من...سهم من شو \یک شب\جان می گیرم از تو❤️بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
من چقدر خاطره ی نداشته دارم از تو ،چقدر قرار های نگذاشته ،کافه های نرفته ، نیمکت های ننشسته ، چقدر دوستت دارم های نگفته ،حرف کمی نیست وفاداری به دست هایی که تابحال لمس نکرده ای...«بهزاد غدیری»...
شدی قاتل به احساسم ، ولی من دوستت دارمنَشُد یک لحظه اِی جانا که از تو دست بردارمتمام فکر من این شد که دستت را بگیرم دستبرای خواهِشِ قلبم پر از تردید و اصرارم...
فقط یک دست می خواهد تو را بگیردو ازمیان چاه تنهایی ات بیرون بکشد فقط یک دست...که مهربان باشدصمیمی باشد بدون ریا و صادق باشدرعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)...
چون بسی ابلیس آدم روی هستپس بهر دستی نشاید داد دست...
گاهی اگر که عشٖق تو را دستِ کم گرفت تقصیرِ توست، دستِ مرا کم گرفته ای...
بیا و دستهایت را بباف به دست هایممن دوست دارم قصہ اے را ڪہ انتهایش من و تو ما بشویم......
پا بود/پدر.../هر کجا/گم می شد/دست...
یه روزی دست خودمو میگیرم میبرمش یه جایی که هیچکس اذیتش نکنه...
تکمیلم کن با دستهایتتو که دست داشته باشیدر این زندگیهمه چیز آرام است.....
پاک نمی شود خونی که پاک است.دست ات را به گردن دستمال نینداز ...
بهشت جای دوری نیست همان جاییست که تو باشی و من دست در دست هم......
دستت را به من بدهدستهایِ تو با من آشناستبهسانِ پرنده که با بهار ......
کمتر زنی را دیده امکه هنگام عبور از خیاباندست مردی را نگرفته باشدحتی در خیالش......
دو دستت را به من بسپارکه با آنهادل خود را نگه دارم......
چه زیبا گره خورد بخت من با تو..خدایا کورش کن…با دست که هیچ با دندان هم باز نشود……...
یا دست رفاقت نده و دست نگه دار یا تا ته خط / حرمت این دست نگه دار...
بوی بهشت می دهد دست دعای مادرم...
ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دارتا دست خداحافظیاش را بفشارم...