بمون برای دلم تا به همیشه ...
آغوش تو فصل ندارد ، همیشه گرم است ...
بوسیدن تو تنها تکراریست ، که تکراری نمی شود
هر نفسم فدای تو
نصف قلبم مال تو ، نصف دیگش فدای تو
تنهایی رو دوست دارم اما تنها باتو
پایبندم تا پای جان به تمامت
جان من است او
محتاجم محتاج یک فنجان چای که پهلویش تو باشی
می خواهم تو را این است خلاصه ی تمام حرف هایم
ازشب روشن چشات / به روزسیاه افتادم خسته شدم برم کجا / غصه نیفته دنبالم
جز تو کی میتونه عزیز من باشه
همین که تا آخرش مال من باشی ، کافیه ...
خوشم من با غم عشقت طبیب آمد جوابش کن
اسمان به زیبایی ماهش مینازد و من به تو
آب کن قند دلم را، با یک بوسه ی شیرین
تو سیاه چاله ی گونت دل من حبس شد
آخ چه خوبه؛ بعد کلی صبر،برسی به عشقت
خوشبختی یعنی تو قلب یارم یه جای محکم دارم
من عاشق فصلی ام بنام چشم هایش ...
عشق جانم حال دلم خوبه چون طُ رو دارم
تو دنیای منی و هیچ چیز قادر به تغییرش نیست ...
آه جان و جهان من، پرده هستی تار و غمگین من را تو به کنار زدی، این تو بودی که زندگانی را به من بخشیدی، ازت ممنونم آرامش من/ تنها بودنم را به تک تک تار های مویم ترجیح میدهم، تنهایی یعنی پادشاهی کردن
تقدیر چنین می خواست آرامش من باشی