چون ماهی مرداب پی راه خروجم ماتم که به هر حال دری هست ؟ دری نیست؟
ماتم فرهاد کوه بیستون را سرمه داد من چه بی شرمم که دارم ترزبانی می کنم
با این دل ماتم زده آواز چه سازم؟!
ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد بر دل فاطمه داغ عالم شد
از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟
چیست که عالم به فغان آمده تا مه ماتم به میان آمده بر سر و بر سینه زن