شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
دم کام بودم ، که با تو بودمدر هر روز و شبمن دلتنگی بودمتوی خاطره های شبمن زخم بودم ، زخمدر دل تنهاییمن آرزو بودمتوی درختان بهاریمن آسمان بودم ، آسماندر سینه ی غروبمن تویی بودمتوی هر نفس دم بعد دم...
دستِ رد بر سینه یِ عشقش! زدمتا که بداند؛ عشقبازی، بازیِ تَن نیستتا جانَش نخواند.شیما رحمانی...
درونِ سینه حسّی ناب دارم؛دلی سرگشته وُ، بی تاب دارم؛به رویای رسیدن، تا گلِ عشق،دمادم دیده ای بی خواب دارم...زهرا حکیمی بافقی،کتاب دل گویه های بانوی احساس 🌿❤️🌿...
مشق عشق در دل نویسم نوش هجر در کام تلخ زهر خندی بر لب و داغی به سینه از غمشفیروزه سمیعی...
نمی خواهم بهشتی را، به جز بستانِ دلدارم؛نمی خواهم سرایی را، به جز گلخانه ی یارم؛ زمانی که: دلم لبریزِ احساسات می گردد،فقط بر سینه ی یارم، لب و، گل بوسه می کارم!شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس...
زمزمه کن شعرهایم راتا به لطف لب هایتشیرین شونداین دل نوشته های تلخبیا و با چشم هایتنفس ببخشکه نفس در سینه ی شعرهایمتنگ استمجید رفیع زاد...
در عزایی کهماه طبل عزا شودملائک نوحه می خوانندستارگان سینه می زنندو ابرها می گریندکهکشان ها بیرق و کتل رابر فراز آسمان هابه اهتزاز در می آورندبه خورشید خبر دهیدصبح فردابا شال عزایش طلوع کندچون تمام عالمکربلا شده استمجید رفیع زاد...
«دل بیقرار» غریبانه سر می شودبی قراری های دلی که گوشه گیر قفس تنهایی استمیان بی تابی های یک سکوت سرد ...در انتظار گرمای مهربان ترین ...تا آب کند یخ زدگی های خنده را دستی از آسمان می رسد تا آسمان ریسمان های سردرگمی را ریسه کندبر روی سر در سینه ای که خسته است اما ...میان آن خانه ای است از جنس خدا و خانه ای که خدا صاحبش باشد را ترس از باز ماندن درب آن نیست .......بهزاد غدیریbehzad ghadiri...
آرزوی من سواری با بالن بودولی در تنگه سینهبالن بر آرزوھایم سوار است!!! قلب!!...
این جای خالی که تو سینم هستقبلا ی روزی جای قلبم بود......
از سینه...ھر نفس ...که برآید ھواے توست...️️️...
چه جوانانی!اسماعیل می بینی؟چه جوانانی!بسیاری شان هنوزصورت عشق را بر سینه نفشرده اند......
جانشین تو در این سینه خداوند نشد...
از فاصله ها خسته، محتاج به آغوشمباید تو بلد باشی، بر سینه فشردن را...
بزرگی جهان را بیخیال،من آن چند وجبی درون سینه اَت را طلبه اَم...
دوبرگ/روی نوک سینه ی پاییز/باد دست بردار نیست...
هر که در سینه دلی داشتبه دلداری داددل نفرین شده ی ماستکه تنهاست هنوز......
ناله را هر چند می خواهم که پنهان بر کشمسینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن...
قلبی با سربر قفس سینه کوفت!باز صدای پای تو می آید...
همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ی ماکوه ما سینه ی ما ناخن ما تیشه ی ما...
غرق غمدلم به سینه می تپدبا تو بی قرار و بی تو بی قرار......
محبت را به دل دادن صفای سینه میخواهد ...به یاد دیگران بودن دلی بی کینه میخواهد.......
هر کسی در دل من جای خودش را داردجانشین تو در این سینه خداوند نشد...
ما سینه میزنیم به یاد مصیبتت ای جان فدای بی کسی و سوز غربتتما سینه میزنیم به پای عزای تو باشد قرارمان حرم با صفای توما سینه میزنیم به شوقی که مادرت ما را گدا کند همه ی عمر بر درت یا قتیل العبرات حسین سفینته النجاة ای شهید سر جدا حسین شاه کربلا...
چیست که عالم به فغان آمده تا مه ماتم به میان آمدهبر سر و بر سینه زن...