متن حجت اله حبیبی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حجت اله حبیبی
وقتی ترانه عشق ، نسیم جان را برانگیزد ، شاهد آرزو بال می گشاید ، چشمه امید می جوشد ، و آیینه ی راستی ، بزم محبت را در باغ زندگی می آراید . حجت اله حبیبی
من همیشه آه می کشم ، در تنهایی سیگار .
حجت اله حبیبی
تو که باشی
، همه ی شهر ، مرا می پاید ،
و نمی دانم من ،
هیچ چشمی ، نگران من نیست!
حجت اله حبیبی
یکی بود ،
یکی نبود.
ما بودیم و تنهایی
و هنوز تنهایی ، حاکم ِ شهرِ دل ماست. حجت اله حبیبی
نفسی نیست ، بیا تا که غزل ، ساز کنیم
حرف مردم همه باد و ز نو آغاز کنیم .
حجت اله حبیبی
کجا ، باز بینم تو را ،
گر قیامت نباشد .
حجت اله حبیبی
حوض خانه، پر ز برگ ،
باغچه خشک و گل کباب ، غرق خاک و قاصدک، خانه ی تمیز مادرم . حجت اله حبیبی
تو می روی ، امّا ، غبارِ غم ، همدم جانم می شود ، ِکویر اندوه ، صبح امیدم را می خُشکاند ، دیوارِ تنهایی ، پرنده ی خوشبختی ام را ، به دار می آویزد ، و سیل اشک ، باغ زندگی ام را ، به تاراج می برد...
چی شد، فراموش کردم ، باید فراموشت کنم . حجت اله حبیبی
گاهی، فراموش می کنیم که از خاکیم ، به خاک می اُفتیم ، در خاک می خفتیم ، که ظلم می کنیم . حجت اله حبیبی
اگر دَمی ، آدمی ، به دَمی، وابسته نبود حتی دَمی ، سجده نمی کرد ، خدا را آدمی ،
حجت اله حبیبی
دریا ، زتو آموزد ، آرامش و طوفان را
وقتی که تو می خندی ، آن دَم ، که تو می گریی . حجت اله حبیبی