پنجشنبه , ۲۲ آذر ۱۴۰۳
شنیدم حرف آن مهربان را،که هرآنچه او را بخواهی،بخواهی از دل بخواهی خوشا روشن ببینی از دید دینی،،که هر چند سخت بگیرد امتحانش،بیاموزی نترسی،چرا هر روز وشب در دید اویی،،به گردش درآید هم زیر وبالا،خوشا آنکس مسیرش چون روز پیدا،،چرا در نسل بعدت هر آن کردی نمایان است وپیدابه خود مغرور باشی به وقتی محاسب با زمانت پیش رفت باشی،،نباشد آن زمان بد کرد باشی،دلی را از دلی سرد کرد باشی،به خود بینی تکبر کرد باشی،هرآنچه را نباید باید ببینی،،اگر اینی ...
هرچه نگه می کنم ظاهر و باطن یکیستاز که گرفتی بگو ، جان من این ادعا .حجت اله حبیبی...
وقتی ضَمین آدمی ، زمین است ، چرا با تکبّر پا بر آن می کوبیم . حجت اله حبیبی...
انسان را با تکبر چه کار؟ در آغاز، نطفه بى ارزشى است و سرانجام مردارى (گندیده). نمى تواند خود را روزى دهد و نه مرگ را از خود دور سازد....
بزرگترین گرفتاری بشر حس تکبر است که حس حسادت رابر می انگیزاند و باعث سایر گرفتاریهای اومی شوداین 2 حس و مخصوصا تکبر همان صفات شیطانی هستندابلیس بخاطرآن ازدرگاه خداوند رانده شد...
دلت را به کوه بزن ...سنگیست اما از تبار مردانگیست ...از بالا شهر عزیزت را تماشا کن شهری که از دور تماشایی تر است ...مردمی را ببین که در باتلاق تکبر دست و پا می زنند و فریاد های غرور آمیزشان گوش فلک را هم کرده است ...خوب ببین ذرق و برق تو خالی اش را ...بیا و این شهر مرده را به فراموشی بسپار ...دلت را به کوه بزن ...تلخی را در رود نیلی رنگ غرق کن ...بشنو نوای زندگی پرندگان را ...نسیم را لمس کن ...آسمان را به آغوش بکش ...و پرواز...
مردم باید یاد بگیرند که تکبر خود را کنار بگذارد....