متن حسن سهرابی نویسنده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسن سهرابی نویسنده
الهی که دلت چون سنگ باشد....
به چشمانت همه نیرنگ باشد
میان بازی دستان تقدیر.....
مدامش قلب تو در جنگ باشد......................حسن سهرابی
دلداده طوفان نهراسد ز نسیمی،
که سُراید غزلش را،
نفس باد صبایی.
حسن سهرابی
Sohrabipoem
ساهر
آغوش تو
ناب ترین قصه دنیاست،
من غصه از این قصه به ایّام ندیدم..
حسن سهرابی
Sohrabipoem
حال و روزم شده چون اَبر بهاری،،،،،،
با بهانه بی بهانه......
سیلابی شود آن ساحل چشمان سیاهم.........حسن سهرابی
از پرده ب ون آی و به رقص آر دلم را
این حافظه بی تو پر از وهم و خیال است
..................حسن سهرابی
شاید...
من شاعر شدم،،،که سُرایم ترانه هستی را
.......در هجوم نفس ظلمت آن چشمانت......
چه دلهایی که شیدا شد....
از آن چشمان نیکویت....
چه غمهایی که رسوا شد،،،،،
در آن محراب اَبرویت......
چه ناپیدا که پیدا شد.....
در آن قلب دعا گویت....
چه زشتیها که زیبا شد....
میان برزن و کویت.....
چه پایین ها که بالا شد....
میان سحر و جادویت.....
چه رودهایی که...
تو رفتی از برم جانا،،،،،،،
مرا در قصه جا کردی......
در این دنیای پُر کینه....
چرا بر دل جفا کردی....
حسن سهرابی
کاش باران بودم در آسمان چشمانت
....آنجا که می باریدم، چون ابر بهار،
...در آرزوی وصال....
حسن سهرابی
جز اینم هنری نیست که در بازی تقدیر
...
دلداده چشمان پر از مهر تو باشم.......
حسن سهرابی
آشوب چشمانت
هجوم عاشقانه هاست در سرزمین
رویاهای بی پایان من...................
حسن سهرابی
آغوش تو ناب ترین قصه دنیاست........
من غصه از این قصه به هیچ رو ندیدم که ندیدم.......
حسن سهرابی
ما بیخیال بودیم...........دل بیقرار بودیم
اَندر خیال یاران............ بی اعتبار بودیم
حسن سهرابی
دلداده طوفان نهراسد ز نسیمی
که سُراید غزلش را
نفس باد صبا یی
من آن موج خموش و بیقرارم
تویی ساحل
و من راهی به آغوشت ندارم