ز خلق، آن دل گرفتم کز صفا دورند که جز صفر همه در اعداد طبیعی درخطا بودند به خلوت و دل، حاصل خوشی آمد که جمعِ خلق، همه قیل و قال بیسودند حدود عالم فانی، به قدر حس بُوَد به بینهایتِ جان، عاشقان چه آسودند ز مشتقِ شب و اشک،...