متن احساسات عمیق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات احساسات عمیق
گیــــــراتَر از الکُل/
حتّــــی ترامادول/
با هر روانــگردان/
در هر مِتی مــازول/
چون قُلّه ی قلْیان/
در فتح هر قُل قُل /
از لحظه ی آغاز/
تا رد شدن از پُل/
باسرعت یوفو /
همراه با پاترول/
در هر کجا باشم/
از جاسک تا بابل/
ایلام تا مشهد/
از خارک...
چقدر سخت است تماشاچی بودن
وقتی در گذشته ای دور دلیل بخش عظیمی از واکنش ها و ذوق هایت به او منتهی می شدند.
هرگز فکرش را هم نمی کردم نظاره گر بودن آنچه می خواهی و متعلق به تو نیست تا این حد عذاب آور باشد
کاش اینگونه نبود...
مـבاב عشق בر בستان
کشم نقش تو را اے جان
بـہ برگ کاغذ این בل
رخ زیباے تو مهمان
اگر چـہ نیستے پیشم
ومن בرگیر این هجران
ولے نقش رخت حک شـב
بـہ این בل تا ابـב قربان
اگر تلخ است کام کوهکن با دوری شیرین
به عهد خود وفا کرده اگر عهدش شکر دارد
مملو است בر خاطراتم،
رב پاے چشم تـــــو...
نبض قلبم. בر کنج نگاهش شـב اسیر.
فرقی ندارد...
کجای جهان ایستاده ای!
من در خیالم با تو
از تمام مرزها گذشته ام.
ایستاده ام....
روبه روی آسمان
مغرورتر از همیشه!
او از ماهش می گوید،
من از چشم های تو
اینبار
صدایش زدم
نه یک بار سه بار
و هر بار گفت بله
و نمیدانست
جانم که می گفت
هزار جان در من
می رویید
اینبار جانم بی جان شد.
اما زبانم لال اگر روزی نباشی
بامن کسی غیراز خیالت همنشین نیست
با تو دلم در بند حرف آن و این نیست
دنیا کنار تو برایم جز یقین نیست
واژه را در بــغلِ واژه نشــاندم ای عشق
من از آن روز که دل، پایِ دلت باخته ام
تو از اون خاطرـہ هایی،
کـہ هرگز فـراموش شـבنے نیست.
هرگز نروے از یاב،
تا جان بـہ تنم هست.
غروب چشمان ت
می کارد درد را
در حوالی قلبم
روی سینه م بگذار دست ت را
تا درمان شود
بیپناهی م مادر
یافـتم من زنـבگے را בر تـہ چشمان مستش، یافـتم.
آنچنـان از عشق گفـتی که در رویاها وا مانـدهام،
جوری از آغوشت گفتی که در مستی جا ماندهام!
فــבاے عشق تو شـב جانمان، فــבا شـב.
مرا ببوس،
دلیرم کن
در این روزهای طوفانی
لبان را کار، بوسه و شفاعت است نه قضاوت،
قاضی را کار، اجرای عدالت است نه قضاوت!
و…
من،
گرهای کور زدهام،
دل را به خیال،
و خیال را به نسیم
و نسیم را…به طلوع لبخندِ تو
و تو را به ریشهی جان…!