جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
- آلزایمر۲:آی ی ی ی،،،گمانم ناوی ام،سوخته میان پاره آهن های سانچی!یا که آن دخترِ نو بالغ --بخت برگشته،،،برای جوریِ اندک جهازش می کرد در پلاسکو، --خیاطی!شایدم،یکی از صد و چند تن --مسافرانِ اوکراین!افتاده به پای مرگاز تیر تک تیراندازهای داعش در اِدلب!من کی ام؟!آزاد؟یا که بسته بالی --یک پرنده!میان میله های س...
آه این کیست که در می کوبد؟همسر امشب من می آیدوای ای غم ز دلم دست بکشکاین زمان شادی او می باید!لب من - ای لب نیرنگ فروش -بر غمم پرده یی از راز بکش !تا مرا چند درم بیش دهندخنده کن ، بوسه بزن ، ناز بکش !...