دل، که دیوانهٔ زنجیر سر زلف تو شد ای پریچهره، نگویی: به چه عاقل کنمش؟ ️️️
باد با حلقه ی زلفان تو بازی میکرد گفتم: این مغز سبک را هوس زنجیر است
آنچه از لشکر تاتار ندیدهست کسی من ز یک تار از آن زلف پریشان دیدم.. ️ ️️️
کاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب شبنم زلف تو را نوشم و خوابم نبرد ️️️
زلف آن است که بی شانه دل از جا ببرد
در خم زلف تو هر شب ببرم دست و سرم گر چه هر چند / که عمریست خیالم واهیست
حق من بود سر زلف تو را شانه کنم