پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
زویا پیرزاد:آدم ها زود عوض می شوند.آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است....
زویا پیرزاد :شاید باید به زندگی از دور نگاه کنیاز جلو فقط لکه می بینی!...
زویا پیرزاد :آدم ها آنقدر زود عوض میشوند که تو فرصت نمیکنی به ساعتت نگاه بیندازی و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها و دشمنی ها فاصله افتاده است...- زویا پیرزاد-چراغ ها را من خاموش میکنم...
آدم ها آنقدر زود عوض می شوندآنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازیو ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده استبریدهای از رمان چراغها را من خاموش میکنم...
یاد پدرم افتادم که می گفت: نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هر کی هر چی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدم ها عقیده ات را که می پرسند، نظرت را نمی خواهند، می خواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بی فایده است.چراغ ها را من خاموش میکنم...
آدمهایی هستند که شاید کم بگویند دوستت دارم،یا شاید اصلا به زبان نیاورند دوست داشتنشان را.بهشان خرده نگیرید!این آدمها فهمیده اند دوستت دارم حرمت دارد، مسئولیت دارد. ولی وقتی به کارهایشان نگاه کنی دوست داشتن واقعی را می فهمی.می فهمی که همه کار می کند تا تو بخندی،تا تو شاد باشی. آزارت نمی دهد، دلت را نمی شکند. من این دوست داشتن را می ستایم......
آدمها آنقدر زود عوض می شوند، آنقدر زود که تو فرصت نمیکنی به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است!زویا پیرزاد...
نه با کسی بحث کن،نه از کسی انتقاد کن...هر کی هر چی گفت بگو حق با شماستو خودت را خلاص کن...آدمها که عقیدهات را میپرسند،نظرت را نمیخواهند...میخواهند با عقیدهی خودشان موافقت کنی...بحث کردن با آدمها بیفایده است......
- چرا ازدواج نکردی ؟+ پیش نیامد ... اولها فکر میکردم کارهای مهمتری باید بکنم. بعد فکر کردم باید با زنی در مسائل مثلا خیلی مهم تفاهم داشته باشم !دیر فهمیدم که تفاهمی مهمتر از این نیست که مثلا دیوار را چه رنگی کنیم و اسباب خانه را چه جوری بچینیم و تابلوها را کجا بکوبیم و شام و ناهار چی درست کنیم و سر همه این ها با هم بخندیم !...
هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک نفر احساست را بفهمد بدون اینکه مجبورش کنی!...