متن یادآوری خاطره
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات یادآوری خاطره
در میان خاطراتم، تو را سخت در آغوش گرفتم.
مرا دریاب، گاهی در میان خاطراتت.
یادت، نبودنت را بدجور به رخ میکشد.
احتمالاً
در آن دوران
کسی شبیه تو نبود
که ژول ورن
دور دنیا در هشتادروز را نوشت
وگرنه
مانند من
روزانه
بیاختیار، پروانهوار، چندین بار
دور سرت میگردید...
به چه مشغول کنم دیده و دل را.
که فراموش کند ناز دو چشمان سیاهت.
و تو آرمیدی
در بستری سبز که به رنگ تو بود
و در فصلی نو جوانه زدی
تا به یاد آوری شکوه زندگی مردن را...
فراموشم نمیشوی هرگز...
به خوابِ شیرینم اندری هنوز؛
برایم روشن است چون روز؛
روانت جاری است اینجا...
تو را میبینم هر شب، در رویا...
تو را که پاورچین پاورچین،
می رسی تا دیوارهی احساسم؛
و در جاریِ شبانهی احساس،
میآیی به سویم،
با دستی، پر از گلِ یاس...
غرق تنهایی خود بودم که.،
که نگاهم افتاد.
به همان چادر مشکی.
به همان صورت زیبا.
به همان قامت رعنا.
که از ان دور دلم را لرزاند.
تپش قلب من انگار به هزاران برسید..
سخت تر شد نفسهام لرزه به دستان برسید.
اندکی نزدیک شد.
چقدر مثل تو بود.
ولی...
فکر کردن به تو
خوش بو تر از
بوی ترنج
در جمعه های
کهربایی من است...
هر شب در اتاقم خاطراتت را دار میزنم..
ای بی خبر از حال منِ مست کجایی...
من یاد تو هستم تو مرا یاد نداری...
نبودنت دلیل بر...
ز یاد بردنت نیست...