متن سید محمدرضا شمس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سید محمدرضا شمس
(الجنة تحت اقدام الامّهات)
ز مادران وطن ، آن گرامیان جهان
قلم شکسته و الکن بوَد زبان به بیان
بهشت حق چو بوَد زیر پای مادرها
همین بس است که فرموده حضرت یزدان
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(الجنة تحت اقدامَ الامّهات)
هستی، ز وجود مادران بر پا شد
طومار جهان به دست شان امضا شد
از حلم و گذشت و همت والاشان
جنت ز کف قدوم شان پیدا شد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(اَلسَّلامُ علَیکِ یٰا فاطِمَةَ الزّهراء)
(کوثر)
امشب فلک ز مولد زهرا (س) منوّر است
کآیینه دار ماه ِ رخش، شمس خاور است
آن زهره ی منیر سماوات معرفت...
در ظلمتی عظیم، فروزنده اختر است
از عطر جان فزای گل یاس احمدی (ص)
خوشبو جهان چو رایحه ای روح پرور است...
(چشم جادو)
از آن روزی که وا کردی ز رویت ابر گیسو را
شکستی نرخ بازار سیه چشمانِ هندو را
به افسونِ نگاهت داد از کف دین و دل زاهد
بزن عینک، که نامحرم نبیند چشم جادو را
مزن پر ناگهان در آسمان چون کفتران غافل
که کرکس کِی؟ بپوشد...
(یلدا)
گیسوی یلدا بعد ازین کوتاہ گردد
گرگِ شبِ ظلمت به قعر چاه گردد
هشتاد و دہ روز دگر ، آید بهاران...
کز بعد سرما موسم دلخواہ گردد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(غفلت سرای عمر)
از عشق دم زدیم و زمان در هوس گذشت
پیری رسید و عمر گران ، در هوس گذشت
افسوس! شد تباه ، همه روزگارمان
از نوبهار تا به خزان در هوس گذشت
روحی نمانده است به پیکر چو مُردگان
درد و دریغ و آه! که جان در...
(یلدا)
عمرت به بلندای شب یلدا باد
مینای دلت ، گستره ی دریا باد
یک قطرہ مرا نظر کن از ساغر دل
تا زنگ غم از آینه ی دل ، وا باد .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(شب یلدا)
آقا شب یلدای هجران را سحر کن
از ماورای خود ، به سوی ما نظر کن
هرچند هستی دل شکسته ، بگذر از ما
امشب ز دل ها غصه هامان را به در کن
سید محمدرضا شمس (ساقی)
«اَرگِ دل»
در همه شهر لبی چون لبِ خندان تو نیست
عاشقی نیز چو من واله و حیران تو نیست
از تماشاگهِ رخساره ی تو دانستم...
دلرباتر ز لبِ لعلِ بدخشان تو نیست
برق چشمان تو چشمان مرا روشن کرد
ماه حتیٰ به فروزانی چشمان تو نیست
باز کن حلقه...
«اَرگِ دل»
در همه شهر لبی چون لبِ خندان تو نیست
عاشقی نیز چو من واله و حیران تو نیست
از تماشاگهِ رخساره ی تو دانستم...
دلرباتر ز لبِ لعلِ بدخشان تو نیست
برق چشمان تو چشمان مرا روشن کرد
ماه حتیٰ به فروزانی چشمان تو نیست
باز کن حلقه...
(قامت دلجو)
عِطر گندم زارها از نفخه ی خوشبوی توست
پیچ نیلوفر، نماد طره ی گیسوی توست
آسمان با آن بزرگی رنگ بازد پیش تو
آبی هفت آسمان از آبی مینوی توست
عارفی می گفت در مسجد به هنگام نماز :
قبله ی محراب، مایل بر خم ابروی توست
چون...
(دروغ)
دروغ، منشأ و سرچشمه ی فَساد بوَد
که خوی و عادتِ افرادِ بَدنهاد بوَد
دروغ، علّت پَستی و خوی اهرمنی ست
نفاق، حاصل این خلق و خوی حاد بوَد
دروغ گوی، اگرچه برادرت باشد
ولی برادری اش بدتر از شغاد بوَد
کسی که بهره ور است از دروغ، بی...
(حسادت)
مثل حربا باش تا بینی رخ خورشید را
نه چو خفاشان ببندی روز روشن دید را
شب پره از بس حسادت می کند با روشنی
تا کنون هرگز ندیده ، پرتو خورشید را....
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(حدیث عشق)
عشق حسّی آتشین است و نسوزد هر کسی
کی کند درک حدیث عشق را ، هر ناکسی
عاشق صادق فقط فهمد فراق یار چیست
غیر عاشق ، کس نمی فهمد غم دلواپسی
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(عشق)
مرا با غم، قرینم کردی ای عشق
به غصه، هم نشینم کردی ای عشق
چو نِی، می سوزم از سوز جدایی
که خاکسترنشینم کردی ای عشق
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(حدیث مِهر)
زنده باد آنکس که گاهی یادی از ما می کند
برکه ی خشکیده ی دل را چو دریا می کند
حال ما می پرسد و با مهربانی های خود
دردهای کهنه ی ما را ، مداوا می کند
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(آیینگی)
تا توانی در جهان رنگ ها ، یکرنگ باش
عاری از شیرین زبانی های پر نیرنگ باش
باش چون آیینه، شفاف و زلال و بی غبار
نه به قلب شیشه از نامردمی ها سنگ باش
نیستی گر رهروِ پیر طریق و معرفت
لااقل در سعی کسب دانش و فرهنگ...
(لقمه)
آدمی را گر خداوند آفرید از خاکِ پاک
گاه از فرطِ هَوَسرانی کند خود را هلاک
شیر مادر هم اگرچه پاک، اما دیده ایم
بیشتر تأثیر بخشد ، لقمه های شبهه ناک
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(ناکامی)
چو آن اشکی که از حسرت ز چشم شور می ریزد
جهان بر کام ناکامان فقط کافور می ریزد
چنان نحسی گرفته زندگی را که به باغ دل
به جای بلبل آوازه خوان، شبکور می ریزد
ز زخمی که به دل دارم اگر خواهی شوی آگاه
نوای زخمه ای...
«یلدای تان پرخاطره و کانون زندگی تان گرم»
(شب یلدا)
شب شروع زمستان همان شب یلداست
شبی که الفت و مهر و وفا درآن جاری ست
شبی که با همه سرمای سخت و سوزانش
شبی ست گرم و دل انگیز و شام بیداری ست
شب وصال و شب دور هم...
(وفات حضرت اُم ّالبنین(س) تسلیت باد)
حضرت اُمّ البنین از بس که با احساس بود
با یتیمان علی ، در مادری حساس بود
این مقامش بس که او در بین نسوان جهان
مادر سقاى دشت کربلا ، عباس بود
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1381
(وعده و پیمان)
سخت است که هی دم زنی از عشق فراوان
اما رَوَد از یاد تو آن وعده و پیمان
آن روز که دیدم گل رویت به تو گفتم:
لبخند تو کرده است مرا ، واله و حیران
دل بستی و دل بُردی و ناگاه برفتی
چه زود رسیدی...