اگر میدانستی؛ که چه اندازه تو در من باشکوهی! فقط شب ها به دیدنم نمی آمدی! اینجا شب ها؛ خیال، حکمرانی می کند روز بیا ملکه وجودم باش.
شب ها پیش از آنکه به خواب برویم چقدر حرف داشتیم که بزنیم، انگار حرف های ما تمامی نداشت. چند بار پیش آمد که طلوع را دیدیم و رنگ خواب ندیدیم! آخر چه شد، که حال دیگر می آییم و خسته و بی صدا می خوابیم؟! شبها دگرگون شده؟ حرفها...
شب ها جان میدهم برای عطر نفس هایت شبها برای شیدایی کردن آن هم برای آغوش تو جان میدهم... ️️️
شب ها نور ماه در چشم تو می درخشد شب بخیر هایت ماه آسمان را برای من روی زمین می آورد ️️️
مشکل اینجاست که شب ها دقیقاً دلتنگ آن هایی میشویم که براى فراموش کردنشان جان کندیم...
شب ها شجاع ترین آدمِ دنیا هم ساعت ها به حرفهایى فکر میکند که هیچوقت جراتِ زدنش را ندارد!
و روزها کافی نیستند و شب ها کافی نیستند و زندگی مثل موش مزرعه ای از دستانمان سر می خورد