متن احساسات لطیف
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات احساسات لطیف
عزیز شمایید و دوستان
به زیبایی لبخند یک بوستان
حالا که اردیبهشت
از دست زنبقها افتاد
تو با قدمهایت
خواب پروانه ها را
بهم نریز
شاید در گوشه ای از این بهار
سهم من از تو
همان برکه ی خمار آلود باشد...
در اردیبهشت، زمین شعر مینویسد با جوهر باران و باد،
موهای دشت را شانه میزند با دستِ شکوفه ،
اینجا زمان آهسته راه میرود انگار دلش نمیآید از کنارِ بهار بگذرد.
اردیبهشت… ماهِ دلنازکیهای هوا، ماهِ آغوشهای بدون دلیل، ماهِ قدمزدنهای طولانی، بدون مقصد، فقط با خیالِ کسی...
در اردیبهشت،...
دوستت دارم
در حاشیهی خوابهایی
که هیچوقت تعبیر نشدند،
اما بیداری را
از تو لبریز کردند
در شبِ بیتابِ احساسِ دلم
نغمهگر شد، شورِ حسّاسِ دلم
در دلم رویا شده، دنیای شوقانگیزِ مِهر
در خیالم دیدهام، تنها گلِ آغوش را
در خیالم چیدهام، گلهایی از پالیزِ مِهر
ورنه حسّی؛ التهابی را نبخشیدی به من
از دمای شورِ هُرمافزای تند و، تیزِ مِهر
پ.ن:
«شور»، «تند» و «تیز»: ایهام تناسب؛ زیرا هر سه از یک سوی، در گروه مزّهها هستند؛ و از دیگر سوی،...
مست مے کنـב هر בم مرا عطر خاکے ک باران را ب جانش کشیده است..
خاک باران خورـבـہ بویش ارامش بخش ترین است..
زندگی: طعم هلوی لحظههاست
رنگِ ناب سیب سرخی؛ چون طلاست
ارزشش، بیش از گهر هست و؛ یقین
قدرِ آن، اندازهی جان، پربهاست
اگه حال دلت خوبه
بدون حال منم خوبه
یه حسّ نابِ زیبایی
رو قلبم مشت میکوبه
بخند کودکم؛آرام بخند!
در صورتیِ زیبای لبهایت،
گلِ فریاد نهفته است؛
وقتی،
شکوفههای مرواریدسان را،
نمایان میسازی!
میانِ جدولِ سرشار، از گلواژههایی ناب
معمّای محبّت، میشود حل، با بیانِ تو
دلت با دستگاهِ مهربانیها، هماهنگ است
سرودِ مهر میخواند، نوای بس، روانِ تو
دوباره، عشق جاری شد، میانِ من؛ میانِ تو
سرای بیقراری شد، نهانِ من؛ نهانِ تو
در دل بهار، جایی که گلهای سرخ و زرد در آغوش باد میرقصند، زندگی دوباره آغاز میشود. اینجا، میان سکوت گلها و هوای پر از عطر، قلبم دوباره زاده میشود. بهار، همان جاییست که عشق در هر لحظهای به شکوفه مینشیند.
فنجان قلبِ من پر از: مهر است؛
وقتی که صبح آغاز میگردد؛
جامِ وجودم، جاری از: «احساس»
با مهر، غرقِ راز میگردد...
دلِ مادر، سرای مهرورزیهای ناب است
انارِ قلبش از: نارِ وفا، در،التهاب است
صفای سینهاش سرشار، با خوبیِ بسیار
وَ تکخالِ دلش، با بوسههای مهر، تبدار
🌿💕
خوشا به بختِ بلندم که در کنارِ منی
تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی
در صبحِ پُرشورِ صفا، هردم
شد باورم با عشق، لبریزت
فنجانِ احساسم، پُر از قهوهست
از مهرِ چشمانِ دلانگیزت
بهار،
آفتابگردانیست
که رو به رؤیاهایم شکفته…
شعر من طعم غزل های لبت را می دهد
زین سبب شهد و شکر می ریزد از افکار من
با واژهی احساس، بِدم شور به شعر
یک شعرِ روان، با قلمِ فن بِنِویس!
دیوانِ دلم را، ورقی زن، زِ صفا
از حسّ درونِ دلِ این زن بِنِویس!
هرگز، ننویس از: غم و از: دردِ فراق
از بسترِ وصلِ دلِ دو... تن بِنِویس!
گردیده بهار از: گل و گلشن بِنِویس
با شبنمِ مِهر از: تبِ سوسن بِنِویس
احساس کن عطرِ نفسِ عاطفه را
از بوی خوشِ عاطفه حتما بِنِویس
چونان بهار،
شکوفا میشوم؛
وقتی که:
مهر،
میدرخشد،
در احساس نگاهت...