شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
پدرم،
دست هایت حرف ندارند!
-- گرفتن دارند.
رها فلاحی
دیگر گله ای نیست...
تا سنگ هایمان را واکندیم
مسیرم شد سر تا سر سنگلاخ .
دیگر گله ای نیست...
کور ها گره شدند
پروانه ها آب شدند
شمع ها مردند
دیگر گله ای نیست.
محمدرضا دهگان
به حکم آنکه؛ لرزه بر جانم انداختی
زلزله ای خواهم شد
بر افکار پوسیده
عادت های رسوب شده
ایمان های خیالی
1396/9/12
زمین جان را
زلزله ای می باید
در خواهش های هر لحظه
در اندیشه های پوسیده
در باورهای سنگ شده
1396/8/24
با تو به دیدار درختان رفتم
در...
قد می کشد
پشت پرچین تنهایی
نهال خاطره ات
بادصبا
ای کاش
نسیم صبحگاهی
مرا با خود ببرد
به دشت بنفشه های وحشی
به کوچه باغهای مهربانی
جایی که مردمانش
جز
بذر صداقت و سادگی
چیزی نمی کارند در دل خاک
و نمی چینند
جز میوه ی راستی
و حرفی نمی گویند جز حقیقت
نمی دانم
به جایی دورِ دورِ...
کم سو می شود
فانوس آرزوهایم
به دست بی مهری ات
بادصبا
نیست در من رمقی
برو ای بادصبا
و دگر هیچ، نیاور خبری از یارم
خسته ام
بی جانم
غم شده
یار مرا در شب تار
و نخوان
صبح سپیده از عشق
و نگو
یار مرا داده پیام
تو ببین
آتش بی مهری او
همه ی جان و تنم را سوزاند...
بهارم
باغبان باور
ندارد
آریا ابراهیمی
از سرمای نبودنت
می پیچند واژه ها
به قامتِ احساسم
و قلم به خود می لرزد
و چشمهای منتظرم
سر بر شانه های خیال
به خواب می روند
پشت پنجره ی دلتنگی
بادصبا
همچون ساحلی
خسته از ثانیه های دلتنگی
دستخوش طوفان بی مهری ات می شوم
که امواج خواستنت
با هر جزر و مدی
می کشند تخته پاره های آرزویم را
به سرزمین بغض ها
و حسرت ها
بادصبا
اتفاقی نیست که،
شاعران عاشق مرده اند؛
ختم رسالت پیامبران
--به عشق منتهی بود!
زانا کوردستانی
قصاب به سلاخی وُ،
گرگ با دریدن؛
قاتلانی متغیراند-
گوسفندِ زبان بسته را
***
مردن اما، همان مرگ است!
زانا کوردستانی
بارانی ست،
چشم های تو...
***
زیرِ چتر تنهایی!
زانا کوردستانی
روزگارم،،،
به قدمت کلاغ های تاریخ سیاه است؛
شاید مترسکی هستم
نگه بان کویر لوت!
آه،،،
به بطلان می گذرانم
دو روز عمر را
به کدامین فصل سپرده ای
قدومت را!
لیلا طیبی (رها)
آی باران! باران جان!
نه نمازمان را پاسخ دادی و،
نه دعایمان مستجاب شد.
بیا...
که لبِ تشنه ی زمین،
زخم برداشته است!
لیلا طیبی (رها)
دست سبزت،
--ید بیضای موسا وُ،
--لبت چشمه ی آب حیات.
ای مسیحای کفر و دین!
می ڪُشی و
زنده می سازی یهودایت را:
---چرا...؟
لیلا طیبی (رها)
کوچه لبالب از عطر یاس
نمی دانم ممنون کدام همسایه ام