آنگاه که بمیرم، دستانِ تو بر دیدگانم باشد،
تا نور و گندمزارِ دستانت را
دیگر بار بر پیکرِ خاموشم حس کنم،
و آن لطافتی که سرنوشت مرا دگرگون ساخت، همراهم بماند.
بخواه که تو زنده بمانی، آنگاه که من خفتهام و در انتظار توام؛
و گوشهایت هنوز آوازِ باد را...