نه هوای تازه و نه لباس نو میخوام هفت سین من تویی من فقط تورو میخوام دلم امشب از خدا جز تو هیچ چی نمیخواد کاش یکی ما دوتا رو باهم آشتی میداد... _برشی از ترانه
صدا همون صدا بود صدای شاخهها و ریشهها بود بهار بهار چه اسم آشنایی صدات میاد اما خودت کجایی وا بکنیم پنجرهها رو یا نه تازه کنیم خاطرهها رو یا نه بهار اومد لباس نو تنم کرد تازهتر از فصل شکفتنم کرد بهار اومد با یه بغل جوونه عیدو آورد...