متن آشتی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آشتی
لطفی که به من تو داشتی کافی بود
بی منّت و چشم داشتی کافی بود
یک آیه قرآن و حتّی یک سیب
یا خنده برای آشتی کافی بود
بخشش را «بخش کن»… محبت را «پخش کن» …
غضب «پریشانی» است… نهایتش «پشیمانی» است …
هر چه «بضاعتمان» کمتراست … «قضاوتمان» بیشتر است…
با «خویشتنداری» … «خویشاوند داری» …
به «خشم» … «چشم» نگو …
انسان «خوشرو» … گل «معطر» ست.
«دوست داشتن» … را «دوست بدار»
از «کینه»...
چه خوب بود می آمدی
تا چهره ی رنگ پریده ی شعرهایم را می دیدی
که چگونه بدون نور نگاهت به کما رفته اند
و چگونه واژه ها
در گرداب غم گرفتار شده اند
چه خوب بود می آمدی
دست هایم با قلم آشتی می کردند
و حاصل عشقبازی شان...
چقدر دلم میخواهد
همه جا صلح و صفا باشد
خنده ها، از ته دل
آدم ها شاد
درختان شاد
زمین شاد
خلوتی گر باشد، بهر ذوق و مدح وثنا
چقدر دلم می خواهد همه باهم خوب باشند
زخمی به پایی، درد آورد
همه مرهم باشند
شکرگزار خالق باشند
و کسی...