شادی از تقویمم، بی تو رفت و بر نگشت انتظارت منو کشت، توی سالی که گذشت... _برشی از ترانه
نه هوای تازه و نه لباس نو میخوام هفت سین من تویی من فقط تورو میخوام دلم امشب از خدا جز تو هیچ چی نمیخواد کاش یکی ما دوتا رو باهم آشتی میداد... _برشی از ترانه
پرسید ز من دست نحیفم خود برکنم از نزد شما… تا دستی شوم از آن کسی که ؛بی دست چو دستان خدا بود! من دست بدادم و بگفتم خود پر بکش از ما و سلامم بر او برسان بوس دو دستش دستی که از ایشان به جدا بود از هر...
جواب زنده بودنم مرگ نبود مردن من مردن یک برگ نبود اون همه افسانه و افسون ولش این دل پر خون ولش دلهره ی گم کردن گدار مارون ولش تماشای پرنده ها بالای کارون ولش خیابونا سوت زدنا شپ شپ بارون ولش...
دارم میرم از این خونه / که رویاهاش پریشونه از این کوچه که دلتنگه / از این شهری که دل خونه