پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چه کنیم نگارِ ما بس مدرن است و من سنتی او آیفون پرومکس است من نوکیا یازده دوصفرارس آرامی...
یه دختر باشه، (تو) با (من) یه مَرد وپناه دست من تو باد سرد وبیا شادی رُ رو بزگای زرد وبذاریم و بگیم پائیز قشنگهبیا با عشقمون پائیز و مهمونصدای خش خش برگ خیابونبشور عشق، غم رو زیر بارونبگیم باهم دلامونم یه رنگهبذار از ما بگن دیگه کتاباپر از عشقن سوالا و جوابارمانتیکه ولی من بی مهابانمی ذارم بگی دلت چه تنگهبیا تا بگذریم از هر چی که بودکه دوتا پرسوناژ عاشق آلودبسازن قصه ای بی لفظ بدرودکه تو اون گل مهمات تفنگهچ...
مادر بزرگ دوستمپیرزن مدرنی ست ...از آنهای که چروک صورتشان را اندازه ی حلقه ی ازدواجشان دوست دارند ، از آنهایی که هر صبح جلوی آینه می ایستند ، کرم روزشان را زده، خط چشمشان را با سرمه سیاه میکنند و برای بلندتر دیده شدن مژه هایشان شب ها روغن بادام و روزها ریمل مارکدار از آب گذشته میزنند !!من مادر بزرگ دوستم رادورا دور میشناسماما دوستم می گوید مادر بزرگش معتقد است:زندر هر سن و سالی باشدباید از افتادن مژه هایش بترسدمثل دوران جوانی که...
شکنجه ها هممدرن شده اندهر چه میگویم نمی شنوند....