متن شکنجه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شکنجه
می گفت
چشم برای ندیدن است
چشم هایم را بستم
درشت تر از خط بریل
آدرسِ تمامِ بن بست ها را
بر کمر داشت!
«آرمان پرناک»
از خطِ قرمز روی پیشانی
تا آرزوی کنجِ انباری
ما بغضِ مادرزادِ هم بودیم
در بندِ پوتین های اجباری
آرمان پرناک
با نگاهت شکنجه می شوم
از زمانی که
به دیگری چشم دوختی
شلاق نگاهت
نه تنها تنم
بلکه تمام زندگی ام را
کبود کرده است
مجید رفیع زاد
کلمه آدم میکشه !
یه وقتایی دستتونو چاقو میبره
یه وقت لبتون رو کاغذ می بره
اون وقت که با کاغذ میبره دردناک تره
چون کاغذ برای بریدن نیست !
کلمه نیومده بود ما باهاش آدم بکشیم
اومده بود ما باهاش به هم ابراز محبت کنیم
دست همو بگیریم
غم...
- دلتنگی،،،
شکنجه ی تیتری ست که،
وقتی نیستی
صبحانه ی من باشد!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)