هر روز روز "زن" است اگر شانه های "مرد"ی تکیه گاه شباروز خستگی هایش باشد با تو هر روز روز "من" است...
عزیزم! گاهی فقط اندکی از مرا... برای روزهای نداشتنم کنار بگذار... مثلا دست خطم را که لای کتاب شعری آهسته تو را میبوسد... یا صدای غمگینم را که در یک شب بخیر طولانی... در گوش خواب آلودت میگوید: تا ابد "دوستت دارم"
روسری ای که در باد می رقصد رویای رنگ پریده ی... زنی است که از فرسنگ ها فاصله تو را به.... ««نام »»می خواند گیسوان بیقراری ام در هوای مهربانی ...شانه هایت سفید خواهد شد در شبی که ابر دلتنگی بغض های نباریده ی "دوستت دارم" را بر تنت می...
هزار شب نشسته ام به پای چشم های تو رها نمی کند مرا هوای چشم های تو من آن همیشه عاشقم که لحظه لحظه درد را به دوش خسته می کشم برای چشم های تو مسافرم ولی هنوز هزار جاده فاصله ست میان غربت من و سرای چشم های...
بگو امشب خالی بستر شعرم را با خیال شانه های چه کسی پر کنم؟ وقتی تو تمام عاشقانه هایم را در آغوش کشیده ای و رفته ای
تو را باید نوشید جرعه جرعه با عطش دلتنگی در فنجانی که طعم شرجی آغوشت را در قهوه خانه ی جاده ای خاکی و دوردست آه می کشد