متن نسرین شریفی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نسرین شریفی
تصوراینکه زندگی درتو توقف شود راهرگز به دل راه مده
رویش زیاد میشود
برایت نسخه میپیچد و حاکم تو میشود
وقتی ببیند دوستش نداری
اومادرت نیست که نازکش توشود
نسرین شریفی
قصه خوابم عجیب است
چشمانم را میبندم و تصور میکنم تورا
تا که درچشمانم به خواب روی
شاید خواب تو را ببینم
نسرین شریفی
نغمه سرایی هایت آوازخدا سرمیدهد
ودرسهایت عشق و زمزمه ازسپیدی
به وقتش که میرسد، راه گریزت همه را می بندد
ضرب المثل یک بام و دو هوا را بدجوری تعلیم دیده ای
نسرین شریفی
چه زمختند مردمان شهر
دلم برای انگورهای سیاه میسوزد
آنها هم به مانند غلامان سیاه زمانهای دور میمانند که خرید وفروش میشدند برای برده
این زمخت مردمان، انگورهای نرم و آبدار سیاه را با چکمه های خویش می کوبند
بدون هیچ رحم و مروتی
فقط برای خوشی خودشان که بعد...
نیایش
خدایاعاشق روی دل آرای تو گشتم
از این رو از همه عالم گسستم
بماندم منتظر تا که شب آید
سکوت نیمه شب عهدم ببستم
خدایا شب سکوت و من همه داد
در و دیوار گویند که، که هستم
بگفتم من همانم،مرغ عاصی پرشکسته
که پرهای خودم را خود شکستم...
ادعایم بسی بیهوده است
کاش عقل به سرقت برود
و چه زیباست
دل باشد و عقل نباشد
خدایا دیوانگی هم عالمی دارد
نسرین شریفی
تو همان کله شق یک دنده لجباز ...... مهربان منی
آخر چقدر میبخشی مرا؟
کفرنگویم،فکر کنم مجنونی خدا جان
نسرین شریفی
نیایش
می خواهم رها باشم
معلق درهوا،زمین
هرآنچه توبخواهی
آن شوم که به همه شادی ببخشم، بدون اینکه ببینند مرا،
اصلا میفهمی چه می گویم؟
همانی باشم که خودت میخواهی
همانی که گفتی به درون روم تا شناسم تو را
گفتی من توام و تو من
میخواهم آن شوم
آری...
مگرفقط انگور مست میکند؟
که برف و یخ زمستان هم دست کمی از انگور ندارد
برف است و سر خوردنها و پیچ و تاب خوردنهای روی برف ، یعنی خود رقص
و خدا هم به تماشای رقص می نشیند و قهقهه های مستانه اش ،فضا را پرمیکند
کفرمی گویم؟
باور...
چه زیباست هجرت عشق
که اگربتوان درید قدرت داشت
ودر دیده بصیرت
ودر دنیای غرور پنهانش نکرد
نسرین شریفی
باشماهستم غصه هایی که صاحبخانه شده اید دردل
شادی درکوبه را میکوبد
چگونه بی حیایی تان قد کشیده که درب را باز نمی کنید!!
نسرین شریفی
چالشان کردم در باغچه خانه
ته ته چاله خیلی عمیق
سماور را هم کنارشان روشن کردم با چای و فنجان و قند
گفتم تا بخواهند سرک بکشند،هوای چایی خوردن به سرشان بزند
شاید که دست ازسرم بردارند
غصه ها را میگویم
نسرین شریفی
عجب داستانی شده این قصه ما
رازناگفته دلم رو از زبان دوستم شنیدم
فکرکنم کار هوش مصنوعیست
نسرین شریفی
بر در و دیوار دلم نقش رویای تو بدجور پراکنده شده
شب یلدا شده آه این دل وامانده چه وامانده شده
نسرین شریفی
حس عبورم بدجوری درد دارد
دربرزخ کلمات گیر افتاده ام
واژه ها به مانند زه آهنین بر روی زبانم قفل شده اند
کاش میشد درد عالم، درقعر چاه فریاد کرد
افسوس این درد ازفریاد هم بگذشته است
نسرین شریفی
فال قهوه ات دچار تردیدم کرد
نقش تورا دردایره عالم چه کشیدند؟
اول فالت ماه درآمد
آخرش زلزله و آتش و دود
نسرین شریفی
یارب از عشق خراباتی تر هم هست؟
نسرین شریفی
سمفونی حضرت عشق بنوازد نوای یلدا را
من و یار در کنار
از جام آب انار
نوشیده و مست
وه که گر مجنون نشوی
فارغ از مایی
که به قولی، او خدای دانه های انار است
*یلدا مبارک*
نسرین شریفی
عشق را مقدس شمار
وعاشق را میازار
عاشق آن است که کوله بارش احساس
ودردستانش سبد اخلاص
برای پیشکشی
دل عاشق نرم ولطیف است
و همچون شیشه شکستنی
عاشق همیشه فکرش درگیرایثاراست
اوبه همه اجزاء کائنات می اندبشد
به شقایق می اندیشدوبه هجرت خورشید
وبه فروغ ستارگان وبه تلاُلو ماه...
آه ازدل وآه ازآن آه که ازنهاددل برآید
دل غمین شودولی اشک ازدیده دراید
بریزای اشک
که قصه دیده ودل عجیب قصه ایست
چودل بگیرد، دیده هم ندیم دل برآید
نسرین شریفی
نیایش
میخواهم فارغ شوم
فارغ از همه چیز
فارغ از همه اصوات، جز صوت درون
میخواهم درون قابِ تنهایی خودم مسکن گزینم
و
درآن اطاقک انباری سرشار از لذت و بدون ریا
اطاقکی که درآن همه چیز یافت میشود جز هیاهوی حواشی
من هستم واطاقک و لذتهایِ خودم، که به...
چرا باید مواخذه شد
به خاطر سادگی و عاشق بودن
عاشق بودن هنر میخواهد
فقط عشق مابین مذکر و مونث نیست
متفاوت است دنیای درون عاشق
و
این است که گاهی از عاشق ،سوء استفاده میشود
و
حسِ نابش را ،گاهی به سِرقت میبرند
عاشق فقط می اّندیشد به چِراها...
راز نماز
موسم الله اکبر شد و عاشق به میخانه رهاشد
پای سجاده نشست و با خدایش هم نوا شد
دو دستش برد بر گوشش و اهسته بگفت:
بهر نزدیکی به تو ، جام من جام خدا شد
از شراب ناب الرحمن بخورد
بهر بیشتر مستی ا ش، با رحیم...