متن نیایش
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نیایش
ثنا ..
میخندی و میخندم و خندان صدایت میکنم
خندان بسوی من نگاه, خندان نگاهت میکنم
خندان تویی, مستان منم, افسار سرگردان منم
میییرقصی و می رقصم و رقصان نگاهت میکنم
تو آفتاب عالمی,خورشید عالم تاب تو, مهتاب تو, شب تاب تو, من آدمی روی زمین
میییگردی و می گردم...
نیایش
عشق، دستهایش پر از جام می است
میدهد،میخورم، مستم میکند در نیمه شب
رقص عشاق خدا نیمه شبان دیدنی است
نیایش
راهی برقله درمسیرباد
به سوی کوهساران
خدایا ،بگذار تورا شاطری بدانم که نان میپزد
وچنان عطر نان پخش میشود که دیوانگان هم حس روییدن و بالیدن پیدا میکنند
تورا میستایم ای دوست
خلقت زیبایی هایت مرا مجنون میکند
و شیدا و و مست عالم عشق
نیایش
این طبیعت غزل ناب خدا هست به خدا
گویی طرب از شعر خدا هست به خدا
گفتم که دمی باده بیاور جانا
گفتا که تو را باده چرا؟تا که خداهست به خدا
نیایش
رازهای ناگفته ام را به هنگام سوسو زدن ستارگان،مهتابی شدن آسمان،پیچش رقص ماه، میگویم
حضرت عشق به پیشواز می آید
و
به قیمت گزاف خریدار
نسرین شریفی
نیایش
تهی گشتم زخویش، گفتم بیابم من رهی را
گذربرکوچه دل کردم و دیدم دلبری را
گفتم، میشود با هم کمی گپ بزنیم؟
گفتا: بودم من که پیشت،تو ندیدی این منی را؟
نسرین شریفی
نیایش
خدایاتونگاهم کن
نگاهِ من اگر جایِ دگر باشدصدایم کن
به آن وقتی که یاغی میشوم
به آن وقتی که سرکش درمیانِ های وهویِ شیطان باخودم درگیر
خدایا دستِ من را گیر
نسرین شریفی
نیایش
خدایاعاشق روی دل آرای تو گشتم
از این رو از همه عالم گسستم
بماندم منتظر تا که شب آید
سکوت نیمه شب عهدم ببستم
خدایا شب سکوت و من همه داد
در و دیوار گویند که، که هستم
بگفتم من همانم،مرغ عاصی پرشکسته
که پرهای خودم را خود شکستم...
نیایش
می خواهم رها باشم
معلق درهوا،زمین
هرآنچه توبخواهی
آن شوم که به همه شادی ببخشم، بدون اینکه ببینند مرا،
اصلا میفهمی چه می گویم؟
همانی باشم که خودت میخواهی
همانی که گفتی به درون روم تا شناسم تو را
گفتی من توام و تو من
میخواهم آن شوم
آری...
مگرفقط انگور مست میکند؟
که برف و یخ زمستان هم دست کمی از انگور ندارد
برف است و سر خوردنها و پیچ و تاب خوردنهای روی برف ، یعنی خود رقص
و خدا هم به تماشای رقص می نشیند و قهقهه های مستانه اش ،فضا را پرمیکند
کفرمی گویم؟
باور...
نیایش
میخواهم فارغ شوم
فارغ از همه چیز
فارغ از همه اصوات، جز صوت درون
میخواهم درون قابِ تنهایی خودم مسکن گزینم
و
درآن اطاقک انباری سرشار از لذت و بدون ریا
اطاقکی که درآن همه چیز یافت میشود جز هیاهوی حواشی
من هستم واطاقک و لذتهایِ خودم، که به...
نیایش
اگربه نگاه خداوند ایمان قلبی داشته باشیم و بدانیم که مارا به پس پرده آگاهی نیست
اینهمه برای دربهای بسته زندگی غر نمیزنیم و به شادیها و نعمتها ، نگاه متکبرانه و خضوع نداشتن و فراموش کردن خدا
بیا دوست من، بدان که اوست آگاه برجزء جزء کل هستی...
نیایش
دیشب دل مست ما چه ها کرد
جسم وروح خودبه میخانه رهاکرد
پیرِمی فروش باده بیاورد و برگرفت دل
بنوشید و دمادم یار خودصدا کرد
(ایامتان خدایی باد)
نسرین شریفی
نیایش
ما واژگان شبهای بی طهارتیم
درپی نفس اماره، رهروان عادتیم
غرانیم و ناهوشیار
که دزدان دریای رحمتیم
گویی که هرگز با نسیم مرگ نخواهیم رفت
ببخشای برما، که بی حیایان راه عادتیم
نسرین شریفی
نیایش
خدایا توهم عشقی و هم عاشق و هم معشوق
که هستی بهر هرموجود، معبود
همه ذرات هستی بهرتو درکرنشند و من نمیدانم
چگونه خودشناسم تا که دست یابم برتو ای معبود
که سخت است این
که خودگفتی در آن مبارک سوره قرآن
همان سوره که نامش هست ناس
که...
نیایش
گرباغ بهشتی وطنم،جامه دیبا به تنم،تاج مرصع به سرم،دلبرزیبا به برم
گرتو حالم ندهی، حال نگیرم
فکرمرا گرتو باران ندهی،بار نگیرم
دل بیمارمرا، گر که شفایم ندهی،جان نگیرم
نسرین شریفی
نیایش
عشق تودرشب هویدامیشود
این دل عاشق چودریا میشود
عطر یارمستم میکند درنیمه شب
خواب ازچشمم حاشا میشود
عشق ورزی در دل شب بهتر است
چهره دلدار چه زیبا میشود
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
آنچه دل خواهد مهیا میشود
با آسمان صنع او گویم سخن
ازهردری یک نکته...
نیایش
چگونه توانم دوست داشتنت را پاسخ دهم
تویی که نبض زندگیم را در دستان معجزه وارت گرفته ای و با بارش عشقت، هیزی هایم را پاک میکنی و لجنهای رفتارم رادرپس پرده پنهان کاری بخشش برکتت ، نهان میکنی
درحیرتم ازعاشقی ات
که چگونه کژی هایم را پوشاننده ای...
نیایش
کوچه پس کوچه های شب،عشقست و عاشقی می باید
حضرت شب درس میدهد از عالم بالا
ولی افسوس که شاگردان درخوابند و مکتب خانه نیم تعطیل
نسرین شریفی
نیایش
میدانم آنچنان شعله عشقت افزون می یابد که ناخواسته مرا در آن خواهی سوزاند و گُر گرفتنم را شاهدخواهی بود و باز میدانم همان آتش عشقت ، جهنم خواهدبود، بسوزانم که عاشقت هستم بر شعله های سوزان عشقت معبود بی همتای من.
نسرین شریفی
نیایش
خدایا کاری کن ازمن گرفته نشوی
من که دیوانه سرگردان برموجهای زندگیم
ازبسته بودن آغوش بی معرفتهای این زمان به ستوه آمده ام
دستهایمان را میگیرند،و صداقتمان را می ربایند
ودر آخرکار، دزدان لحظه های شاد زندگی میشوند ودر بیتوته طوفانها رهایت میسازند
و آنجا که ناخالصی هایشان آشکار...
نیایش
عاشقم کن درسِ عشق ازبرکنم
لحظه هایم ،با خدایم ،تر کنم
آتشی ده در وجودم آنچنان
تاکه تن شعله بگیرد ذوب گردد بیکران
نسرین شریفی