خودت رفتی ولی چشمات هنوزم میخواد هیزم بشه تا من بسوزم...
تق تق تق فشفشه فاصلمون کم بشه هیزم و نفت و آتیش دوست دارم خداییش سیب زمینی به سیخه عکس گلت به میخه غماتو بیار فوتش کن کینه داری شوتش کن ! هوا بهاری میشه سرما فراری میشه زردی ازت دور بشه هر چی میخوای جور بشه ! چهارشنبه سوری...
آتش روشن کردم و عهد کردم تا خاموش شدنش دعایت کنم می دانم به آنچه می خواهی می رسی چرا که من هر بار یک هیزم اضافه می کنم چهارشنبه سوریت مبارک
مانند هیزمهای مصنوعیّ شومینه میسوزم و پایان ندارم، درد یعنی که...
درخت آزاد هم یک روز هیزم می شود. طوری بسوز داغ بگذاری روی آتش.
خیال تو بَرَم می دارد و می بَرد... تا سواحل دور... تا جنگل های باران خورده ی بلوط... وَ بوی هیزم های خیس... می بَرد به سرزمین دوستت دارم ها... من در آغوش توام... این جا همه چیز روبراه است... و جز عشق خبری نیست...