عشق ، مهندس بی ذوق ساخته، ویرانه ای با آبادی احساس
جهان من خالی ست جهان من خالی ست در کجای این عجوزه ی پیر گم شده ای که پیدایت نمی کنم!.. درخت ها از تو سبز شدند درخت ها از تو سبز شدند و آبشار از تو حریر حیات کجا گم شده ای جهان من خالی ست ..... بی...
کام دنیا را برای اهل دنیا واگذار ... جغد را ارزانیِ آن گنجی که در ویرانه است !
جلوه ها کردم و نشناخت مرا اهل دلی منم آن سوسن وحشی که به ویرانه دمید...
امشب بیا فانوسِ این ویرانه یِ تاریکِ من باش
تو با قلب ویرانه ی من چه کردی؟ ببین عشق دیوانه ی من چه کردی