پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من که میدانم دلت خوش روزگارت عالی استدر کنار من ولی جایت همیشه خالی استبعد تو با درد تنهایی نمی آیم کنارزندگی بی تو برایم قصه ای پوشالی است تا که بودی زندگی رنگین کمان عشق بودطرح بی روحش کنون مانند نقش قالی استدر شبم عطر تنت دیگر نمی پیچد.. دریغعطر شب بو هم گواه حسرت وبد حالی است ماه هم امشب در آمد از افقها بی فروغهرطرف رو میکنم تصویر بد اقبالی استدر شب بانو بتاب ای اختر اقبال و بختجای تو در خانه ی امید و...
بمان تنها که تنهایی به این تن ها شرف داردچه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی...
در یک رستاخیز ساده!از باورهای پوشالیشاید عاشق کلاغ شود مترسک...
چهرفتن هاکه می ارزد...بهبودن های پوشالی!...
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالیچه آغوشی ، چه امّیدی به این احساس تو خالی...