شهر از صدا پُر است ولی از سخن تهی...
شهر از صدا پُر است ولی از سخن، تهی
موسیقی ادبیاتِ دل است آنجا که سخن خاتمه مییابد ، موسیقی آغاز میشود ...
وقتی که چشم لال و زبان، کور و کر شود زخم آن زمان زبان به سخن باز میکند...
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت چه سخنها که خدا با منِ تنها دارد ...
ناشنوا باش … وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند. *
این زبان را چون کلیدی دان در گنج سخن پسته بی مغز چون لب واکند رسوا شود