پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
زندگی تصویریست!قلم و کاغذ و رنگش از توست.قلمت را بردار!و به نقاشی آن همّت کن!گاه گاهی دو سه گامیبه عقب پای گذار،و تماشایش کن.گر پسندیدی آن،حرفی نیست.غیر از آن بود، هنوز،کاغذ و رنگ و قلم در کفِ توست.تا زمانی باقیست،قلمت را بردارو به رنگی خوش تر،روشن و روشن تر،نقشِ دیگر انداز.و به پیکارِ سیاهی پرداز…...
شده شب تا سحر بیدار باشی ...فقط در حسرتِ دیدار باشی ؟شده در دود مرگت را ببینی ...ولی باز عاشقِ سیگار باشی ؟شده بخشی بخارا را به خالی ...ولی خود خالی از دینار باشی؟شده در فال ، سختی را ببینی...ولی باز در پیِ پیکار باشی ؟شده افشا کنی اسرارِ دل را ...وَ چون منصور ، سرِ بر دار باشی؟شده مرهم بخواهی از طبیبت...ولی از دردِ او بیمار باشی؟اگر یک بار اینها را تو دیدی...بدان شاید تو نیز بیمار باشی /...
با رقیبان خیالی گرم پیکارم هنوزبا خیالات تو جان دارند افکارم هنوزمن سزاوار سکوتت نیستم حرفی بزنشب شد و با شوق دیدار تو بیدارم هنوزای که درمان دل وامانده ام را ازبریبعد درمان طبیبان نیز ، بیمارم هنوزخواب را ازمن گرفتی چشم هایم را ببینمثل باران بهاری گاه می بارم هنوزچشم در راهی که رفتی مانده ام دیوانه واربا تمام دلخوری ها دوستت دارم هنوزخانه ی دل را که با نفرت تو ویران ساختیدر پی آباد آن مانده است معمارم هنوزگرچه...
نیروهای مولد توانگری، نیروهایی ذهنی و معنوی هستند. برای پیکار ذهنی و معنوی با فقر، نخستین کاری که باید کرد گشودن چشم دل است....
در روزگارانی که شیرینخواب خسرو شاه میبیندفرهاد،تیشه،بیستون،پیکار یعنی چه...؟...