متن بیمار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیمار
چقدر روی این تخت
فکر کردن میچسبد!
فکر کردن به یک بیداریِ طولانی
فکر کردن به ماورای رویا
به صدای پایی
که بلند بلند گام بر میدارد
به دستهایی
که از کنترل خارجاند
به تلویزیونی که قادر است
با صدای نامفهوم
جای خالیِ حرفهای دلخواه را
در گوش پُر کند...
احساس، به جامِ نگهِ «تو»، دارم؛
پیوسته از این حسّ صفا سرشارم!
آیا که شود، باز بیایی پیشم؛
تا بنگری احساسِ دلِ بیمارم؟
چراغِ بیمار، کوچه
خیره است
به بی خوابیِ چشمانم،
شب را می نوردم
چون کولیانِ آواره
از پیِ تو،
ای وایِ من اگر
بر شانه ام بیفتد
بختکِ خواب.
بیمار توییم و از تو دور افتادیم
گاهی نظری بر دل بیمار انداز
خفته در من لحظه ی بیداری ام
چون گرفتار تب و بیماری ام
یک بهانه بس که بیدارم کنی
من که از عذر و بهانه عاری ام
بهزاد غدیری/شاعر کاشانی
روزگاریست در این کوچه گرفتار توام
با خبر باش که در حسرت دیدار توام
گفته بودی که طبیب دل هر بیماری
پس طبیب دل من باش که بیمار توام
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی