متن چشمان معشوق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشمان معشوق
قصه ی دلتنگی من از چشمانت آغاز شد...
از همان لحظه ای که نگاهت
بی آنکه سخنی بگوید
تمام هستی ام را به بند کشید.
تو را دیدن
عبور از مرز عقل بود
و اقامت در اقلیم دل.
چشمانت
نه آینه بودند
نه دریا
که آیاتی بودند از کتاب عشق...
هر شبم لبریز از خاطرات چشم اوست.
امین غلامی
چه کنم گر ندهد پس ،
دل دیوانه ی ما را چشمت.
امین غلامی (شاعر کوچک)
در حال بارگذاری...