شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
انار دانه می کنم لبخند می چینم...تنفس های سرد و عطرآگین پاییز به شماره می افتد هزار پنجره شوق دارم،به پیشواز زمستان! بوسه های آبستن از عشقدیوان پدرم «حافظ»آرزوهایی سبز برای قلب های لبریز از بهار و مهر«دوستت دارم» هایی از جنس همیشهدست هایت را می گیرم،تا طلوع! موهای بلندت را باز می کنیو یلدا می شود...🟧 سیامک عشقعلی...
به انتهای حیاط کوچک و سرسبز رسیده ام بر درخت خانه ی مادر بزرگ اناری خودش را دار زده واز سر سرخش گریه ی خونینی به تن درخت اویخته مادربزرگ میگوید انار عاشق پاییز بود و پاییز رفتنیدر آخر هم نماندانار دانه دانه اشک ریخت و صد تکه شد و از آن روز صد دانه یاقوت خواندنشبیخود نیست که می گویند خون انار گردن پاییز است...
یلدانام دلتنگی های من است نوشته بر سر انگشتانم میان گیسوانت مو به مو آریا ابراهیمی...
یلدا یعنی دلتنگی هر شبمدر طولانی ترین شب سال غرق در فکرگیسوان بلندتمو به مو ......
یلدا، تو که می آیی، طعم گرم و صمیمی گرد هم آمدن خانواده ها را دوباره می توان حس کرد.یلداتون مبارک...
ای خواستنی ترینِ شب ها! طعم تو، به اندازه همه صبح های دل انگیز آفتابی بهار، شیرین است....
یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا. یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد....