به انتهای حیاط کوچک و سرسبز ر...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای

به انتهای حیاط کوچک و سرسبز رسیده ام
بر درخت خانه ی مادر بزرگ اناری خودش را دار زده
واز سر سرخش گریه ی خونینی به تن درخت اویخته
مادربزرگ میگوید انار عاشق پاییز بود و پاییز رفتنی
در آخر هم نماند
انار دانه دانه اشک ریخت و صد تکه شد
و از آن روز صد دانه یاقوت خواندنش
بیخود نیست که می گویند خون انار گردن پاییز است

ZibaMatn.IR
ستوده فلاح
ارسال شده توسط
ارسال متن