یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
جایی که برادر به برادر نکند رحمبیگانه برای تو برادر شدنی نیست...
عشق یارب با فراموشی چرا بیگانه استرفته اما یاد او با این دل دیوانه است...
ای آنکه مرا بُرده ای از یاد ، کجایی؟بیگانه شدی ، دست مریزاد ، کجایی؟...
کاروان دستخوش رهزن بیگانه شدستساربان، این روش قافله سالاری نیست...
قدرتِ عشق بنازم که به یک تیر نگاهجانِ شیرین بسپارند دو بیگانه به هم !...
نگو شرط دوام دوری است باور کن همین یک اشتباهاز آشنا بیگانه می سازد ......
زمانی که بهاربا خانواده ِ خود ،- در دیار ِ بیگانه باشدباد ِ پاییزبا سرمای سخت ، ترا می آزارد....