تا چشم گذاشتم نشمردی و رفتی .
گاهی به نگاهی گاه به ندیدن غایب هماره حاضری مادر
بر دارند گل های زیر پا
در بندشان کن خیال می بافند . گیسوان رها د ر ب ا د
تلخ فنجانی نا نوشیدنی ست . این دم نوش کهنه جوش . زندگی
روییده دل تنگی . جای نَرگس . تنگ شد به تن دیوار خاطره ها
بی شعور است بال پرواز . گنجشک دل
ب کوب ب در چهارمیخ چهارده منهای یک بدر سال در ب در
سبدسبد بوسه های گیلاس فریاد بهار . بر تن الفبای زندگی
نه می شست دست تا آرِنج زندگی . روزانه . کارگر کار اگر داشت
بر سر شانه می رود تابوت آرزوهای کال
تراشیدم تا رنگ دهم به صفحه ی سیاه زندگی مداد رنگی
دچار یعنی دو پا داشتئه باشی اما برای رفتن این پا و آن پا کنی
تلخ شد طعم شیرین شعرهایم افتاد شکست فنجان سفید گل مشکی