یک نفر هست که خودش نیست ولی خاطره اش صبح هر روز، مراسخت بغل می گیرد...
تاریخ معاصر، همین حالِ خوب کنار تو بودن است که نسل هاى بعد ورق میزنند تمام دوست داشتنمان را!
کائنات فدای لبخندِ شیرینِ اولِ صبحت بخند جانم! تو دلخوشیِ روزهایِ کسلِ کنندهای
روى لبخندت مکث کن چند ثانیه فقط بیا جاى من و زل بزن به خودت میبینى عجیب دیوانه میکند آدم را ...!!!
تمام گنجشکان شهر، منتظر باز شدن چشمانت هستند! می شود پروازشان را به تاخیر نیندازی؟
می دانستم رویا بود من و تو ؟ بعید بود آنهمه خوشبختی حتی در تصور خدا هم نبود حق داشت که بر آورده نکرد..
همه ی ما روزی به کسی تکیه کردیم که قرار بود؛ بدونِ ما بمیرد !
خودتان را قلب هیچ آدمی نچپانید جا نمی شوید چروک می شوید فقط
من عاشقی را از خدا یاد گرفتم همان لحظه که گفت: صد بار اگر توبه شکستی بازآ...
عشق یک مرد را، با حرفهایش نه... از رفتارش باید فهمید... عشق یک زن را هم میتوان... چه میگویم من... زن که عاشق نمیشود... دیوانه میشود
صبح آمده برخیز که خورشید تویی...!