پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
وقتی که آتش در میان خیمه ها افتادهنگام غارت شد...ناگه سران کوفه لرزیدندبین وسایل نامه های خویش را دیدند...
بلوغی تازه در سرشاخه های نخل های کوفه پیچیده استچه بغضی در گلوی تشنه ی این عصر غربت زای تفتیده است...
دل این شهر برای نفست تنگ شدهجان من کوفه نیا کوفه دلش سنگ شده...
کوفه میا حسین جان کوفه وفا نداردکوفی بی مروت شرم و حیا ندارد...