پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در گل و باغ مستتر هستی از همه کائنات سر هستی کاش باور کنی که با لبخندچقدر خوش قیافه تر هستی...
چند دفعه تو بحثام یواشکی به این نتیجه رسیدم که؛آره حق با توعه، اما خب منم راست میگم.یا اینکهآره درسته که بعضی مفهموما نسبی ان و مطلق نیستناما همه ی دنیای ادمو تحت اشعاع قرار میدن...مثه زیبایی سعادت ... خوشبختی، خوبی،مثه آرزو... مثه توکهیه روز می چینمت و میذارمت لای کتاب فلسه امو میشی مال خودم ......
صبح آمده از پنجره با نور و هیاهوخورشید و گل و معجزه و بوسه وجادو بگذار که امروز فقط روز "تو" باشد بگذار گره باز شود از خم ابرو......
چک چک صدات... بوی گل و خرمن طلات اسمت نبات خنده نبات و لبت نبات...
از درد گرسنگی بهم پیچیدیمازهم گله کردیم و کمی خندیدمدر موقع افطار خدا می دانست،ما شُکر کنار ظرف خالی چیدم......
آرام دهان غنچه ها را بوسیداحوال تمام سیبها را پرسیدیک کاسه آب دست فروردین بودپشت سراسفند وزمستان پاشید......
چشمک یه ستاره،نور یه فانوس، برق یه آرزو، خبر از فصل رسیدن میده به ساعت عاشقی... حالا یلداست...
پای حرف را به دلتنگی بکش، به شعر، به انار، به یلدا...بعدیلدا را به صبح برسان... به آفتاب دوست داشتنت...
همونقدر که تو به پاییز و قشنگیاش اعتقاد داری،من زمستونی ام.خدارو شکر که اونجا که تویی همه چیز هستاینجا که منم، جزخیال تو، هیچی.چه قشنگه ورق زدن خاطرها، وقتی اَبرای آبستن پیرهن خاکستریاشونو میچلونن رو دنیاچه قشنگهدیدن شیطنتِ ماهی کوچولوهایِ سیاهِ نگات، زیر یخِ حوضچه ی چشمات...یلداس مهربون باش...
گمونم حال دل هشت پاها همیشه خوبهآخهاختاپوس ها سه قلب دارن.اما آدما؛فکرکن برای یه دلِ نازک شیشه ایِ تنها، تحمل درد و غم و دوری و دلتنگی چقدر باید مشکل باشه.........
چقدر این شهر را دوست دارمتهران شلوغ پرهیاهویم را که آدمهایشاز فرط دلتنگی هرکدامشان یک گوشی دستشانگرفته اند و تندتند تایپ می کنند؛مراقب خودت باش نگرانت هستمدوستت دارمحواست به خودت باشدتو فقط خوب باش، همه چیز درست میشود...
شک نکنید آنها که هر روز زیباتر می شوند یکی را دارند که بی دریغ دوستشان دارد...
خوابت را به هم نمی زنم بوسه ای روی گونه ات می گذارم و بوسه ای از گونه ات برمی دارم آنچنان آرام خوابیده ایکه دلم نمی آید رفتنت را شیون کنم...
سعی میکرد قبل رفتنشحفره ی نبودنش رو با دلخوشیای کوچیکی که میزاره پرکنهاما رابطه ها مثه بند نافن قطع ام که بشن بازم جای اتصالشون تا قیامت می مونهآدم وخداش، آدم وعشقش، آدم وکتاباش، آدم و اسباب بازیاش، آدم ونداشته هاش، حتی آدم و داشته هاش...این روزا که پیچکای بیجون ازنبودنت، به دیوار غم تکیه دادن و مرگ به کار پنهونیِ قطع کردنِ ریشه ی زندگی مشغولهجردادن یقه برای نشون دادن خدایی که از رگ گردن بهم نزدیکتره، خنده دارهکه تو تنهائی یاو تار...
در جام سه شنبه ام عسل می ریزیبا خنده ات از لبت غزل می ریزیمیآیی و در حافظه ی پنجرهایک عالمه گل بغل بغل می ریزی...همیشه یه روز هست که با بقیه ی روزا فرق میکنه،اون روز قشنگ سه شنبه اسنه شلوغی و سختی شنبه ها رو داره، نه ترکیب بلاتکلیف غم و شادی پنجشنبه ها رونه یکشنبه ی مایل به شنبه اس، نه چهارشنبه ی آویزون پنجشنبهسه شنبه به تنهایی برا خودش یه دنیاست،قشنگه دیگه... دلیلشم نپرسین...
داروین میگه: تغییرات کوچیک وخرد به مرور زمان باعث دگرگونیای عظیم وچشمگیر میشن،فروید معتقده؛ بین انسان ومحیط اطرافش مدام تنش وجود داره، واگر چه انسان تنها موجود عاقله اما کارهاش از روی غریزه اس نه عقل.میبینی ما مقصر نیستیم، تن به تغییرات کوچیک و بزرگ میدیم، اگرچه دیونگی و دوسداریم تمام تلاشمونو میکنیم که عاقل باشیم، اما فکن به اینکه وقتی تو دنیای عاقلانه و حسابگرانه خودمون داریم از رو منطق و فکر جلو میریم و منتظر موفقیتای چشمگیریم و با خدای خو...
امپاتییعنی توانایی درک دیگراندانشمندا معتقدن دست کم ۳۶ تمدن بیگانه هوشمند و حیات فرازمینی تو کهکشان ما وجود داره که این کهکشان راه شیری تنها یکی از ۳۰۰ میلیارد کهکشانه که تو هرکدوم از اونها بیش از صدترلیون ستاره و سیاره وامکان حیات وجود دارهفکرشو بکن، نباید شکرگذار این باشم که تو همین نزدیکیایی،و تازه اگرهم دارم برای درکت تلاش می کنم، بازم برای رسیدن به آرامش خودمه......
بگذار گاهی جمله های عاشق کوتاه،از راز پنهان در سکوتت پرده بردارند...
بطور میانگین بچه ها ۲۰۱ بار، زنها ۶۲ بار، و مردها فقط ۸ بار در روز لبخند می زنن.ما تو وجودمون مجموعه ای از ادمکها و شخصیتهای متفاوتی داریمبیاین با آدمک خنده رو، عاشق و مهربون درونمون بیشتر بیرون بریمدست آدمک عاشق درونمون، همونی که عاشق سعدی و گلستانشه، حافظ و رنداش و دوس داره، سنایی و عارفاش و خیام و مجلس مستاش و، فیض و حلقه ی دیونه هاش، عراقی و محنت سراش و عطار رو فردوسی رو دوس دارهعاشق بابا طاهرو سوته دلاشه رو بگیریم و بریم تو شهرو از ...
همیشه چیزهای ممنوعه باعث میشن ادمها بیشتر به ارزشها واقف بشنحالا که از دست دادن با دوستامون محرومیم چقدر دلمون میخواد دستای همو محکمتر بگیریم و آغوشها تنگتر و مهربونتر شن و در باران بوسه غرق شیم ، چقدر تشنه صحبتای درگوشی و مهمونیهای کوچیک و بزرگ و گردشای دستجمعییم .امید و رویا قشنگترین داشته های ما هستن...
گناه عالم و آدم به دوشت؟فدای خنده ی گندم فروشت.عزیزم حرف مردم را بیندازمثه موی سیاهت پشت گوشت...
چرا مدام درین خطه داغ می بارد؟ازاین سکوت فقط اتفاق می بارددرخت دردم و سرما به جانم افتادهاگر مرا بتکانی کلاغ می بارد.......
من که نمیذارم دلهره های محسوس چاشنی سفره های عادت بشنتوام روزتو قبل از باز کردن پلکات رنگ دلخواه بپاش، ابروبادِ مه آلودِ جنگلِ منتهی به دریا، با یه کم رنگ چمنزار لب رود و یه کم ابی اقیانوسی آروم . هنر شاد زیستن رو اسپری کن رو بوم سفید برفیتبه پالت رنگای زمستونیت یه کم خنده اضافه کن بزار دل ادما با نگاه به تو گرم شه...
کسی که تمام عمرش را خواب باشد دیگر چه فرقی می کند آفتاب کجای آسمان باشد یا فردا چند شنبه است...وچه جادویست که،آدم یکی را داشته باشد گوشه ی روشن خیالشخواب از چشمهایش ببردیکی که وقتی راه میرود انگار یک ابر توی آسمان حرکت میکندیکی که کفشهایش صدای رفتن ندهدیکی که ادم را بکِشد با خودش ببرد تا مجنون شدنلیلا شدنیکی که مومن اش بشویو چشمهایش تنها یکی از هزاران معجزه اش باشند و لبخندش یکی دیگرو آنوقت تو هرگز از ایمانت برنمیگردیومرتد...
بلوغی تازه در سرشاخه های نخل های کوفه پیچیده استچه بغضی در گلوی تشنه ی این عصر غربت زای تفتیده است...
برعکس بعضی آدما که خلق و خوی اطرافیانشون مثلتغییرات جّوی، رو کیفیت کارشون اثرگذاره، هیچ چیز روش اثر نمی ذاشت.علاوه بر صاف و صیقلی بودنش، یکی دیگه از اشتراکاتشبا سنگ مرمر بی تفاوتیش به دنیای اطرافش بود.مثل گلای وحشی یه روز صبح بدون اینکه نگران چیزیباشه خوشحال به آفتاب و عابرا سلام می کرد.روز بعد یهو غیبش می زد و همه رو بدون اینکه بشناسنشدلتنگ خودش می کرد.وای که این جور تضادابه قشنگترین شکل ممکن آدمو دیونه می کنن....
الکسی تایما یه بیماریه که درصد زیادی از ما بهش مبتلایمتب میکنیم و به حد انفجار میرسیمامادهنمونو محکم میبندیم که چیزی بیرون نیادتعریفی تمجیدی دلجوئی...!آلکسی تایما ناتوانی در بیان احساسات وفقر ابراز علاقه س،یا همون کوری احساس.دلمون برای در آغوش کشیدن عزیزی پرمیزنه، اما دریغ می کنیمدوست داشتن رو مهربونی کردن رو اونقدر به تعویق میندازیم کهدیرمیشه.......
روز جهانی چپ دست ها مبارکگفتم که هزار ایده در سر دارمیک عالمه فکر بکر محشر دارممن جزو اقلیت مشهورم و خبباهوشم و ذهن جستجوگر دارمگفتند چه فرقیست میان تو و ماآرام بگو اگرچه باور دارمخندیدم و آرام به گوشش گفتمچپ دستم عزیزم، ژن برتر دارم!!!!!یک آه کشید و گفت با حسرت، کاش من هم قلمی به دست چپ بردارم...
خبر از آفتاب واصل شد خواب بودیم و عشق نازل شد پهن شد خنده ای به روی جهانتو...رسیدی و... قصه کامل شد....
خورشید هم به عشق نگاهت طلوع کردصبحت به شوقشاعر لبخندها سلام... ️️️...
شعر یعنی که سر صبح کسی مثل شما باعث روشنی حضرت خورشید شود...