آینه ےِ ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
چرا پِنهان کُنم ؟ عشق است و پیداست .
به جان آمد دل از ناز نگاهت!️
نیازمند لبت، جانِ بوسه خواهِ من است نگاه کن به نیازی که در نگاه من است
از چشم من ببین که چو غوغاست در دلم
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این چه خوشتر تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی؟ چه خیال میتوان بست و کدام...
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی! به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
بنگر چه آتشی زِ تو بَر پاست در دلم...
در دل بینوای من عشق تو چنگ می زند شوق، به اوج می رسد صبر فرود می کند ... ️️️
. بیا که بر سر آنم که پیش پای تو میرم ازین چه خوش ترم ای جان که من برای تو میرم ️️️
. بیا نگارا بیا در آغوشِ من..
دانى که آرزوى تو تنهاست در دلم..؟ ️️️
. ما قصّه ی دل، جُز به بَرِ یار نبردیم...
. در دل بینوای من عشق تو چنگ می زند شوق، به اوج می رسد صبر فرود می کند ...
چراغ روشن شب های روزگار تویی️ ️️️
ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ...
به هرقدم نشانِ نقشِ پای توست..
. خوش تر از نقش توأم نیست در آیینه ی چشم
یادِ رنگینی در خاطر من گریه می انگیزد...
. کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان..
نهانی شب چراغِ عشق را در سینه پروردم...!
ز عشقت بندبند این دل دیوانه می لرزد.. خرابم می کنی اما خرابی با تو می ارزد..️
نگاهت می کنم، خاموش و خاموشی زبان دارد... زبانِ عاشقان، چشم است و چشم، از دل نشان دارد... .
بگذشتی و ز خرمن دل شعله سرکشید