حسنپیرهادی
دلنوشتهایتنهایی
بانگاهت
بی وفا
دارم زدی
یه شب خیلی دلم پر بود کسی رونداشتم
حرف بزنم ..
دفترم باز کردم با گریه شروع کردم نوشتن
حرفایی که دوباره میخوندم اشک امونم نمیداد..
فرداش دلبرم اومده بود ۱۵تاغلط ازم گرفته بود....
جدیدن میام اینجامتن مینویسم
به امید اینکه یه هم درد بیاد بخونه
بفهمه که تنها نیست .
خیلی ها هستیم که حرف واسه گفتن
زیاد داریم .
اما دلش ونداریم سره کسی داد بزنیم خالی بشیم ..
فقط تنها کی میشیم مینو یسیم ..
ای روزگار ..
هیچ کس دنبال علت نبود ...
اما همه میگفتن
به خاطرمن دیگه سیگارنکش
اما علت سیگاری شدنم ..
ای بابا بی خیال .سیگارداری ...
نمیدونم زمانه زمانه بدی شده
یامن با آدمهای بی معرفتری
تو زندگی روبه روهستم ....
هرچی هست که دیگه از
زندگی خسته ام ...
یادت باشه !
دوتا چیزخیلی ترسناکه
۱-خشم کسی که مهربانه
۲-بی تفاوتی کسی که عاشقه
پس مراقب محدودها باشیم
بودنهایی هست که روزها وماه ها ازنبودنشان میگذرد
امابرق نگاهشان خنده روی لبشان عطرتنشان همیشه گوشه دلت سوسو میزند ..
این بودن دلیلش هنراوست ...
بین من تو هیچ کدوم عاشق نبودیم
برای رفتن وماندن ازمنطق دم میزدیم
عشق اصلامنطق سرش نمیشه
قانون عشق ازخودگذشتن و دوست داشتنه...
وقتی به دستان پینه بسته خودنگاه میکم
وقتی به خزان موهای پدرم نگاه میکنم
وقتی به گریه های مادر نگاه میکنم
وقتی به تمام حسرت هایی که
درنبود پول بردل مانده
چگونه می توان نوشت که علم بهتراست
از ثروت..
خدایا کاش میشد
همین امشب
که این بغض لعنتی داره خفم میکنه
یا بیام بالا پیشت
یا بیای پایین جواب این بغض و بدی ....
چرامن؟؟؟
سخته جایی از زندگی باشی
که نتونی بگی عاشقی
نتونی ازدوست داشتنش بگی
سخته نتونی عاشقانهات رو داد بزنی
تابخای چیزی بگی
همه سرزنشت کنن بگن
دیگه از تو گذشته ..
آسون نیست باداشتن این همه درد ایستادن وخندین .
این روزها اختیارزندگی درمن نیست.
برایم فرقی نمی کندچگونه بگذرد روزهای سبز جوانی ام .
سخته قربانی شدن روزهای جوانیت راببینی اما نه راه پیش باشد ونه راه پس ..
فقط بایدچشم هایت راببندی وخودتت رو به دستت تقدیربسپری.
چقدرتلخه وچقدرسخته...
حقیقت تلخ
درکشورخداپرستان زندگی می کنیم
ولی حسرت زندگی کفتاررومیخوریم
کجای راه رااشتباه رفتیم....
چشم ها رابایدبست
تاکه راحت برود
هرکه درفکره
رهاکردن توست..
آمدی ،
من بودنت را دوست دارم
آرام جان خندیدنت رادوست دارم
تیغ نگاهت چون تیغ آفتاب جان می دهد
برمن به تاب تابی دنت را دوست دارم
عمربی حاصل
من درگذر است
مات ومبهو ت
خدایا
که
چه آمده سرم