بهترین ملودی دنیاس، صدای نفسات تو بغلم...
دیوونه من دیگه گوشم از حرفات پره ما دنیامون به هم نمیخوره دلم پره...
به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ
شبیه بارانم هرروزی که نباشی می بارم
مرا بوسیدی من شعر شدم .. تو شکوفه..
گیسوان خورشیدیت تاب دهی... بهار میشود
گونهِ اش؛ گل انداخته بود درست؛ مثل: دامن گل گلیِ اش! زیبا بود....
هرصبح سرریز میشود شعرهای سپیدم بر دفتر سیاهِ چشمانت
حوالی من،جز قهوه چشم هایت، رنگی نیست
حوالی چشمانت فصل گلریزان است نوید تمام شکوفه های بهار
نام دیگرم، گل مریم، تو،مرا عشق بخوان
مواظب حرفامون باشیم بعضی حرفا به عادما حسّ سقوط از ارتفاع رو میدن!
تو همان هیچی که هر بار از من پرسیدند به چی فکر میکنی گفتم هیچی...
من بیماریِ جدیدی گرفتهام چیزی شبیهِ دلتنگیِ دائم....
تولدت مبارک زیبایِ دلربایِ من
غمگینم چونان پیرزنی که آخرین سربازی که از جنگ برمی گردد ، پسرش نیست
قدر تمام عمر بشر دوست دارمت
مثل نفس هایم دوستت دارم همانقدر بی اختیار همانقدر تا پای جان . .
هرچه غم، ذهنِ مرا خسته و مغشوش کند یک نفر هست به درد دل من گوش کند...
من مهندس گشتهام راه دلت پیدا کنم ورنه با یک شغل ساده میشود خورد و نمُرد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟
چقدر جایِ تو اینجا کنارِ من تویِ نگاهِ من خالیست... .
دیگ حتی یکی هم نداریم دردامون رو بهش بگیم
جای بعضی حرفا میمونه رو دل آدم ...